ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


صادق قطب‌زاده؛ از رویای قدرت تا کابوس سقوط

ایرج مصداقی

چهل سال از اعدام قطب‌زاده می‌گذرد؛ مردی که زندگی سیاسی‌اش را به گفته نامزدش کارول جروم با رویا شروع کرد، اما پایان آن کابوس بود. ایرج مصداقی، پژوهشگر، با مکثی بر آخرین شب زندگی او، به شکل و علل دستگیری‌اش پرداخته است.

آخرین شب زندگی قطب‌زاده

۲۳ شهریور ۱۳۶۱ شب‌هنگام، قطب‌زاده را با ریشی نتراشیده به حسینیه اوین آوردند. لاجوردی تماشاچیان صحنه تئاتری را که در دست اجرا داشت به درستی انتخاب کرده بود. علاوه بر زندانیان نوجوان سالن ۶ آموزشگاه اوین، زندانیان مارکسیست سالن ۳ آموزشگاه را نیز دست‌چین کرده بود. من در اتاق ۲۴ سالن ۱ آموزشگاه به سر می‌بردم و از سالن ما کسی را برای تماشای تئاتر تراژیک آن شب نبرده بودند و از طریق بلندگویی که در اتاق بود مراسم را دنبال می‌کردیم. قطب‌زاده پس از سخنانی که نظم و انسجامی نداشت و با ابراز پشيمانی تمام شد، در میان شعارهای "مرگ بر آمریکا" و "جماران گلباران ، قطب‌زاده تیرباران" به سوی مرگ بدرقه شد.

ری‌شهری، پیش‌تر قطب‌زاده را با قول این که در صورت اعتراف تلویزیونی مشمول "عفو امام" می‌شود فریب داده و به نمایش درآورده بود.

پس از پایان اعترافات قطب‌زاده در حسینیه اوین، محمدرضا مهرآیین محافظ لاجوردی و شلاق‌زن شعبه‌های بازجویی که در فروردین ۱۳۶۲ در جبهه کشته شد، او را تحویل گرفت تا با یک آمبولانس به محل اعدام ببرد.

محمدرضا متولد ۲۹ آبان ۱۳۴۱ یکی از کسانی بود که فعالانه در جوخه‌های اعدام شرکت می‌کرد و به زندانیان تیرخلاص می‌زد. او و پدرش محمد مهرآیین چشم و چراغ لاجوردی بودند و ارج و قرب زیادی نزد او داشتند. مثل دیگر پاسداران و تیرخلاص‌زن‌های اوین که گاهی شرح جنایاتشان را برای کودکان و نوجوانان "جهاد اوین" تعریف می‌کردند، محمدرضا بعداً به نوجوانان مزبور گفته بود، قبل از آن‌که به محل اعدام برسند، در آمبولانس با شلیک گلوله قطب‌زاده را به قتل رسانده بوده است.

روز بعد نوجوانانی که در "جهاد اوین" بیگاری می‌کردند، جنازه قطب‌زاده را در تپه‌های اوین دیده بودند که رها شده بود. یکی از زندانیان تواب کفش‌های جیر قهوه‌ای رنگ او را از پایش در آورده و پوشیده بود. جنازه‌ها را در تپه‌ها رها می‌کردند تا خون‌شان برود. گاه گربه‌های بهداری و آشپزخانه اوین گوشت آن‌ها را می‌خوردند. بلندپروازی‌های قطب‌زاده پايانی چنين حقير داشت. اما اين بلندپروازی‌ها چه بودند؟

مخالف‌خوان نامحبوب

قطب‌زاده به عنوان یک چهره سیاسی نه در حاکمیت و نه در بیرون حاکمیت محبوبیتی نداشت. با مارکسیسم ضديت داشت و از هیچ تحقیری در مورد کمونیست‌ها ابا نمی‌‌کرد. با روحانیون میانه‌ای نداشت و با بازرگان و دولت موقت هم مخالف بود. اينان را عامل از بین بردن انقلاب می‌دانست. قطب‌زاده سقوط دولت موقت را به فال نیک ‌گرفت، چرا که پس از این واقعه عضو شورای انقلاب شد، وزارت امور خارجه را به دست آورد و برای ریاست جمهوری خیز برداشت. با اينکه در انتخابات ریاست جمهوری تنها سه درصد آرا را کسب کرد، هشیار نشد و همچنان به دنبال تحقق طرح‌های بلندپروازانه‌‌اش بود. رویای استرداد شاه را در سر می‌پروراند و می‌کوشید برای تحقق این امر با آمریکایی‌ها کنار بیاید. برای حکومت عراق و صدام حسین شاخ و شانه می‌کشید و وعده می‌داد که مصمم هستیم حکومت این کشور را سرنگون کنیم.

با اين اوصاف می‌شود گفت که روحیات قطب‌زاده بیشتر به گانگستری می‌خورد تا انقلابی بودن. با آن‌که خود در غرب مشروب الکلی می‌نوشید و روابط آزاد داشت، در گفت‌وگو با مجله جوانان مدعی شد که «من با پخش صدای داریوش و فرهاد که خوانندگان مردمی بوده‌اند هیچ مخالفتی ندارم، ولی صدای زن تحریک‌آمیز است و پخش نمی‌کنم».

دادگاه قطب‌زاده به ریاست محمد محمدی ری‌شهری

دادگاه قطب‌زاده به ریاست محمد محمدی ری‌شهری

نه تنها روس‌ها که آمریکایی‌ها نیز نظر خوشی به او نداشتند. روزنامه نیویورک‌تایمز در تاریخ ۱۳ ژانویه ۱۹۸۰ خبر داد که جان کانلی، یکی از نامزدهای حزب جمهوری‌خواه برای ریاست جمهوری آمریکا، در یک مصاحبه گفته، بر این باور است که «صادق قطب‌زاده، وزیر خارجه ایران، عضو کا‌گ‌ب است».

پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ قطب‌زاده که خود را کارآمد می‌دید و در راه رسیدن به اهدافش از هیچ چیز ابا نداشت و حاضر بود با هر شخصی دیدار کند و از هر کسی کمک بگیرد، در دام حزب توده  افتادکه مدت‌‌ها بود برای سرش نقشه می‌کشید.

آماج دشمنی شوروی و کارگزارانش

حزب توده با شناختی که از بلندپروازی قطب‌زاده داشت، با دستور کاگ‌ب به او نزدیک شد و ماجرایی را که بعداً توطئه قطب‌زاده و آیت‌الله شریعتمداری برای کودتا علیه جمهوری اسلامی و "قتل امام" خوانده شد، طرح‌ریزی و اجرا کرد تا این دو را از صحنه سیاسی ایران حذف کند.

گناهان بزرگ قطب‌زاده از نظر مقامات شوروی و حزب توده چه بودند؟ اخراج دبیر اول سفارت شوروی در تهران به اتهام جاسوسی، توقف صادرات گاز ایران به شوروی با قیمت سابق، لغو قرارداد نامنصفانه ۱۹۲۱ ایران و شوروی که به نیروهای شوروی اجازه می‌داد در موقعیت‌هایی وارد ایران شوند، فرمان بستن کنسولگری روسیه در رشت که در شهریور ۱۳۵۹ اجرایی شد، و نگارش نامه‌ای طولانی خطاب به نمایندگان مجلس و هشدار در مورد طرح مسکو برای نفوذ در ارکان سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی.

کوزیچکین، مأمور کاگ‌ب در ایران که به غرب پناهنده شد، در مورد او می‌گوید:‌ «در نخستین روزهایی که سر کار آمده بود، تصمیم گرفت وضع همه نمایندگان شوروی در ایران را دوباره بررسی نماید. می‌خواست بداند که چرا شوروی آن همه مایملک در ایران دارد. چرا دو کنسولگری داریم؟ چرا پرسنل سفارت شوروی در تهران بیشتر از پرسنل سفارت ایران در مسکو است؟ وی منشاء ابتکاراتی بود که می‌خواست همه چیز را با هم متعادل سازد. مسکو از هیچ کدام از این اقدامات راضی نبود... در ژوئیه ۱۹۸۰، وی بی‌پرده خواستار آن شد که پرسنل دیپلماتیک شوروی به سیزده نفر کاهش یابد...».

به نامه آندری گرومیکو، وزیر خارجه وقت شوروی که به اخراج دبیر اول سفارت به تندی اعتراض کرده بود، قطب‌زاده تندتر پاسخ داد. در بخشی از اين پاسخ که روز ۲۳ مرداد ۵۹ در روزنامه اطلاعات منتشر شد، در مورد حزب توده آمده بود: «فراموش نمی‌کنیم که دولت شوروی در نیم قرن گذشته‌خصوصا پس از شهریور ۱۳۲۰ با ملت ما چه کرده است. حمله‌به کشور ما و تسخیر بخشی از خاک مقدس وطن ما و به دنبال آن پیدایش حزبی که از بدو تشکیل تاکنون ستون پنجم دولت شما در خاک کشور عزیز ما بوده و هنوز هم هست و هم‌چنین بعد از کودتای آمریکایی، هیچ حرکتی از ایرانیان مقیم کشور شما علیه رژیم جنایتکار پهلوی ندیدیم».

دستگیری با سناریوی حزب توده

به دستور مقامات شوروی، حزب توده از طریق سرهنگ بیژن کبیری یکی از رهبران سازمان نظامی‌اش که روابط نزدیکی با ری‌شهری داشت و با همکاری سرهنگ هوشنگ عطاریان، دیگر عضو سازمان نظامی حزب توده، تحت عنوان یک سازمان افسری درون ارتش قطب‌زاده را در تور انداختند. آن‌ها طی گفت‌وگوهایی که با قطب‌زاده داشتند، ضمن تشریح طرح‌هایشان برای انفجار خانه خمینی و تسخیر قدرت، صدای او را ضبط‌کرده و به ری‌شهری و احمد خمینی رساندند.

Iran | Zeitschrift Javanan, Interview mit GhotbzadehIran | Zeitschrift Javanan, Interview mit Ghotbzadeh

عکس: Javanan

به این ترتیب بهانه برای دستگیری او را در ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ فراهم کردند. این بار اتهامات قطب‌زاده همچون آبان ۱۳۵۹ نبود که دستگیری‌اش با موجی از مخالفت روبه‌رو شد و لاجوردی بلافاصله مجبور به آزادی او شد.

سناريوی حزب توده موفق شد، حال آنکه ماجرا به چند دیدار و گفت‌وگوی ساده محدود می‌شد. به اعتراف ری‌شهری، تنها سه نظامی به نام‌های سرهنگ داریوش دهقانی آذر، سرهنگ قاسم حسینی رئیس اداره یکم و سرهنگ نجفی شاه‌ویسی استاندار کردستان در دولت موقت که در دوران بنی‌صدر سفیر ایران در یونان بود، و سه روحانی و دو "خان و فئودال" حضور داشتند. سرهنگ دهقانی‌آذر که در ۲۰ آذر ۱۳۶۱ اعدام شد، نخست‌وزیر کابینه ادعایی گروه "نیما" بود و از طریق دیگری به دام بخش نظامی حزب توده و سرهنگ کبیری افتاد و به پرونده قطب‌زاده وصل شد تا بلکه نظامیان گروه سه نفر شوند.

ری‌شهری در گفت‌وگوی مطبوعاتی خود در ارتباط با "چهار گروه توطئه‌گر"، با پیش کشیدن پای گروه "پارس"، "پاسداران رژیم سلطنتی"، "نمارا" و "نیما" که متهم به براندازی و ارتباط با سازمان جاسوسی "سیا" و شیطان بزرگ بودند، سعی کرد بین همه آن‌ها با قطب‌زاده ارتباط برقرار کند. اما اين نکته که پس از دستگیری اعضای سازمان نظامی حزب توده دیگر هیچ‌کس به جرم تلاش برای کودتا دستگیر نشد، نشان می‌دهد که اعضای گروه‌های مزبور جملگی بر اثر توطئه حزب توده دستگیر و اعدام شدند. از گروه کودتاچی منسوب به قطب‌زاده هم، تنها شخص وی اعدام شد که بیش از هر چیز پوشالی بودن اتهامات را می‌رساند.

عاقبت برنامه‌ریزان حذف قطب‌زاده

در دادگاه و در اعترافات قطب‌زاده آگاهانه نامی از سرهنگ کبیری و سرهنگ عطاریان برده نشد‌تا روابط سازمان نظامی حزب توده و ری‌شهری از پرده بیرون نیافتد. سرهنگ کبیری که همکاری گسترده‌ای با ری‌شهری حاکم شرع و دادستان ارتش داشت، علی‌رغم خدماتش، در اردیبهشت ۱۳۶۲ به همراه سرهنگ عطاریان و تعداد زیادی از اعضای سازمان نظامی حزب توده دستگیر شد. ری‌شهری در دادگاهی علنی به پرونده نظامیان دستگیرشده رسیدگی کرد، اما پرونده کبیری و عطاریان را به علی یونسی سپرد تا حکم اعدام‌شان را در دادگاه غیرعلنی صادر کند. ری‌شهری نمی‌خواست در دادگاه علنی و در حضور خبرنگاران دست‌چین شده، این دو نفر در مورد روابطشان با خود او اطلاع‌رسانی کنند، چرا که آن‌ها به دروغ به جرم نفوذی بودن در ارتش دستگیر شده بودند.

امروز که چهل سال از قربانی شدن قطب‌زاده توسط مسکو و کارگزارانش در ایران می‌گذرد، اين پرسش‌ها همچنان باقی هستند: آیا قطب‌زاده تنها قربانی سیاست مسکو در ایران بوده است؟ آیا این کشور دست از توطئه علیه مخالفان سیاست‌های مسکو برداشته است؟ آیا در طول سال‌های گذشته مهره‌های خود را در سیستم نظامی، امنیتی و سیاسی کشور جا‌سازی نکرده است؟

منبع:دویچه‌وله

منبع: پژواک ایران

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©