ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


شادی صدر از «فمینیست آخوندزاده» تا افشاگر «چهره جنایت»

ایرج مصداقی

شادی صدر پس از خروج از کشور [1] و حضور در اروپا یکی از منتقدان مجاهدین به شمار می‌رفت و مورد کینه و نفرت رهبری این سازمان بود. این نفرت دوجانبه دیری نپایید که براساس منافع هر دو سوی دعوا به همکاری و همگامی رسید و فرقه رجوی وظیفه‌ی تبلیغ برای کتابی که زیرنظر شادی صدر تهیه شده بود را به عهده گرفت و شادی صدر آن‌چه راجع به رهبری مجاهدین می‌گفت را موقتاً فراموش کرد. با شناختی که از دو طرف ماجرا دارم بعید می‌دانم این وصلت بادوام باشد. در این مقاله نگاهی خواهم داشت به مسیری که این دو از نفرت تا «عشق» طی کرده‌اند.

دشمنی شادی صدر با رهبری مجاهدین

شادی صدر در سال ۲۰۱۰ در مقاله‌ای که در هافتینگتون نوشت روی فعالیت‌های تروریستی مجاهدین و در رفاه بودن اعضای عالیرتبه‌ی آن دست گذاشت و نوشت:

«تراژدی این‌جاست، درحالی که ممنوعیت اعمال شده علیه مجاهدین بطور منفی زندگی کسانی مانند «اشرف» را تحت تأثیر قرار داده، رهبری و اعضای عالی‌رتبه مجاهدین را که بصورت علنی در فعالیت‌های تروریستی شرکت داشته‌اند فراموش کرده و دست نخورده باقی گذشته است. به‌طوریکه مقامات رسمی و عالی‌رتبه مجاهدین به دور از مشقت زندگی در کمپ‌های پناهندگی، در آمریکا و فرانسه در رفاه به سر می‌برند.» [2]

وی در همین مقاله ضمن موضع‌گیری شدید علیه رهبری مجاهدین نوشت:

«اگر قراردادن نام مجاهدین خلق در لیست تروریستی، رهبری این سازمان را  مسئول اعمالی که در ۳۰ سال گذشته انجام داده‌اند بشناسد من از صمیم قلب از این تصمیم دفاع می‌کنم. با این حال نگرانی من این است که مقامات بلندپایه همچنان در جوامع غربی مصون از مجازات زندگی کنند، در حالی که اعضای ساده‌ی آن‌ها مانند «اشرف» و خانواده‌اش رنج ببرند.  » [3]

او همچنین اوباما را مورد انتقاد قرار داد که چرا نقض حقوق بشر علیه جداشدگان و منتقدان مجاهدین را فراموش کرده است:‌

«... ما همچنین نمی‌توانیم نقض حقوق بشر را فقط در یک بخش از تاریخ یک ملت محکوم کنیم. پرزیدنت اوباما در دفاع از معترضان ایرانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹ زندانی شده‌اند صحبت کرد – او نباید در مورد نقض حقوق بشر شدید علیه اعضای سابق مجاهدین که در دهه اول حکومت وحشیانه رهبران رژیم اسلامی زندانی بودند سکوت کند. » [4] 

پاسخ فرقه رجوی به شادی صدر

فرقه رجوی در مقابل نوشته‌ی شادی صدر که مرتکب «گناه کبیره» شده و «ولی فقیه مغلوب» و «بیت» او را مورد حمله قرار داده بود سکوت نکرد و مقاله‌ای تحت عنوان «نگاهی به درخواست شادی صدر، یک "فمینیست" آخوندزاده»، با نام «مهرداد سعیدی» انتشار داد. توضیح آن‌‌که نوشته‌ی دیگری از مهرداد سعیدی در فضای مجازی نیست. 

نویسنده مقاله در مورد «فمینیست آخوندزاده» نوشت:‌

«روشنفکران متعهد میهن سهم به‌سزایی در روشن نمودن و توضیح فریب "استحاله" و "اصلاحات" زاییده شده از بند ناف ولایت فقیه و تفاوت‌های این فریب با جنبش‌های متداول اصلاحات در تاریخ اخیر جهان امروز، برای افکار عمومی داشته‌اند. اگر چه به "برکت" سرکوب ولایت فقیه در پهنه داخلی و تبلیغات گسترده طرف‌های استعماری در خارج از کشور، بخش‌های "ریزشی" این رژیم توانستند چند صباحی ماسک "آزادیخواهی" را به طور خائنانه بر چهره‌های

"آخوند پرورده" خود بگذارند و توده‌یی را با خود همراه نمایند اما ایستاده‌گی و فداکاری و روشنگری فرزندان و میهن پرستان راستین مردم ایران از یکطرف و درجه ضد تاریخی و ضدبشری این رژیم از طرف دیگر، کانون دینامیزم دهنده "اصلاحات‌گران " دروغین را خاموش کرده و محتوای مجیزگوی "ولایت فقیهی" آن را آشکار و برملا‌ کرده است.

اما شاید یکی از جالب‌ترین و در عین حال مشمئز کننده‌ترین محصولات "ریزش شده" از بند ناف آخوندهای وحشی ضد زن، پدیده عجیب و غریب "اصلاحاتی- فمینیستی" است که یکی از شاخص‌های آن خانم "شادی صدر" می‌باشند. 

همانطور که می‌دانیم قرار است وزارت امور خارجه امریکا  "لیست سازمان‌های تروریستی" خود را در آینده‌ی نزدیک مورد بررسی قرار دهد. همچنین می‌دانیم که طبق بند و بستی که در سال‌ها پیش بین دولت کلینتون و خاتمی خائن صورت گرفت، جهت "پیش پیش" کردن "اصلاحات‌چی‌های از" سر به ولی فقیه چسبیده و از ته بر گرده مردم سوار شده" ، وزارت امور خارجه امریکا، مجاهدین را در لیست تروریستی قرار داد. 

خانم شادی صدر اخیراً مقاله‌یی به زبان انگلیسی در روزنامه " Huffington Post " , مورخ ۱۷ جولای ، ۲۰۱۱ به چاپ رسانده‌اند.http://www.huffingtonpost.com/shadi-sadr/the-branded_b_901142.html .

این روزنامه از طریق "مجاری خاص" خارجی، منعکس کننده نظرات مافیای "لابی" رژیم به سرکرده‌گی "تریتا پارسی" می‌باشد، که وصل شدن خانم شادی صدر از اروپا به این روزنامه نیز قابل تعمق است. مطالعه این مقاله را به همه دوستانی که علاقمند به بررسی محصولات پدید آمده از اضمحلال و ریزش در درون رژیم آخوندی هستند و به خصوص به فمینیست‌های واقعی میهنمان توصیه می‌کنم. 

در این مقاله که به طور "تصادفی" حافظه آخوند پرورده شادی خانم، قهرمان داستان را دختری به نام "اشرف" انتخاب کرده، و به شیوه روضه‌خان‌های (روضه‌خوان)  "سفره حضرت عباس" به داستان سرایی و مهمل بافی و مخلوط کردن راست و دروغ می‌پردازد، به راستی تصویری مشمئزکننده و منحصر به فرد از کارکرد یک آخوند زن- ستیز را که در جلد یک "فمینیست و فعال حقوق‌بشر " نقش بازی می‌کند به وضوح می‌بینیم. 

این تحفه "فمینیست- اصلاحاتچی"، بعد از نوحه سرایی‌های اولیه، درد اصلی خود را در قسمت " تراژیک" داستان سرایی اش چنین ابراز می‌کند .... »   

مهرداد سعیدی که مواضع مجاهدین را انعکاس می‌داد در ادامه نوشت:‌

«عجبا که بر اساس قانون عمومی جاذبه و دافعه در روابط پدیده‌های متضاد، انتظار علمی و واقع‌بینانه این است که یک " فمینیست" حقیقی، در کوچک‌ترین سلول حیاتی خود خاصیت ضدیت با "ولایت فقیه" را با فریاد ابراز کرده و او را به هر آنکه با این "ولایت" زن- ستیز به مخاصمه و جنگ پرداخته است به درجاتی نزدیک کند. اما هیهات از "فمینیست "‌های آخوند ساخته که در صحنه تعارض مریم رجوی با ارتجاعی‌ترین و زن-ستیزترین مخلوقات تاریخ بشر، رذیلانه به حمایت از آخوندها می‌پردازند. »

از وقتی که معامله‌ی فرقه‌‌ی رجوی با شادی صدر  و «عدالت برای ایران» جوش خورد، مقاله‌ی مزبور از سایت‌های فرقه پاک شد، اما همچنان در وبلاگ‌های وابسته به این جریان موجود است و یادشان رفته است بردارند. [5]

همکاری شادی صدر و شادی امین و تشکیل «عبا»

شادی صدر از لحظه‌ی حضور در خارج از کشور در کنار شادی امین قرار گرفت و این دو علیرغم داشتن تضادهای گوناگون بر اساس منافع مشخص و قابل فهم همچون رفسنجانی و خامنه‌ای، «جفت متضاد جدایی ناپذیر»ی را تشکیل دادند.

چیزی نگذشته بود که این دو به فکر تشکیل یک سازمان حقوق بشری افتادند تا هم شغل اسم‌‌ و رسم‌داری برای خود فراهم کنند و هم با استفاده از خون و رنج جانبانختگان و زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان به سرکیسه‌کردن نهاد‌های مالی بین‌المللی بپردازند و درآمدهای هنگفتی را به جیب‌ بزنند. به این ترتیب «عدالت برای ایران» یا «عبا» متولد شد.

شادی صدر که با جاه‌طلبی‌های شادی امین آشنا بود در چشم‌بهم‌زدنی عناوینی همچون  محقق ارشد، مسئول پروژه، مدیر ارشد، روانشناس، نویسنده و ... برای او دست و پا کرد تا وی را در کنار خود نگه داشته و از خدمات وی از «بادی‌گاردی» گرفته تا «پارتنر»ی، از راه‌باز کردن در مجامع چپ گرفته تا  زنان و همجنس‌گرایان و ... بهره‌مند شود. شادی امین نیز که گمشده‌‌ی خود را پیدا کرده و به «مشروطه‌»‌اش رسیده بود چشم بر همه‌چیز بست و پشت‌پا به خیلی دوستی‌ها و ارزش‌ها زد و رفقای قدیمی‌اش را نیز از دست داد.  

نکته‌ی جالب توجه آن که شادی امین چند سال قبل از پیوندش با شادی صدر یکی از کسانی بود که می‌کوشید مانع سخنرانی وی که به شدت از اصلاح‌طلب‌های حکومتی دفاع می‌کرد در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان شود.

البته تلون مزاج او تازگی ندارد چنانچه منافع‌اش اقتضا کند دست به هر کاری می‌‌زند. وی کسی بود که علیه «جعلیات مارینا نعمت» مطلب نوشته و مدعی شده بود:

«اخیرا خانمی به نام مارینا نعمت کتاب مفصلی تحت عنوان خاطرات زندان منتشر کرده است که با استقبال و پشتیبانی رسانه های رسمی در جهان روبرو شده است.

این کتاب توسط انتشارات پنگوئن به انگلیسی (زندانی تهران) و توسط انتشارات جهان نما به آلمانی (من برای زندگی ام خواهش نمیکنم ) منتشر شده است و قرار است به چندین زبان دیگر نیز ترجمه شود. علت توجه جهانی به این کتاب مستند بودن و یا اهمیت آن در نشان دادن چهره رژیم در نقض حقوق بشر نیست. این کتاب سراپا دروغ های فاحش و ساختگی در مورد زندان اوین و روش های شکنجه و برخورد با زندانیان سیاسی است. دروغ هایی که به لوث کردن مناسبات وحشتناک حاکم بر زندان اوین و روحیات شکنجه گران میپردازد.

بسیاری از زندانیان سیاسی زن که در سال های گذشته در خارج از کشور اقدام به انتشار خاطرات و شرح دوره زندان خود کرده اند، جنایات جاری در زندان های ایران را به تصویر کشیده اند و برخی از آنها ایشان را به عنوان توابی که با بازجوی خود ازدواج کرده و با آنان همکاری میکرده در ذهن دارند.

اینکه چرا این کتاب چنین مورد توجه وحمایت قرارمیگیرد ، تنها در عرصه منافع سیاست خارجی این دولتها و همچنین سودجویی مالی ناشرین و نویسنده کتاب می‌تواند ارزیابی گردد.

ما اینگونه بدیل سازی‌ها و همچنین وارونه جلوه دادن وقایع تاریخ زندان و زندانی سیاسی در ایران را که شاهدان زنده آن (مرد و زن) خوشبختانه هنوز و در همین خارج از کشور (و همینطور کانادا) حضور دارند را محکوم نموده و از دست اندرکاران این سناریو که نا آگاهانه به این بازی وارد شده اند میخواهیم که ثبت این تاریخ را که به خون غلتیدن جان های بسیاری را گواهی میدهد که برای مقابله با بیعدالتی و جهل و جعل به پا خاسته بودند، با این سناریوهای عامه پسند و هالیوودی آلوده نسازند.

ما در عین حال تاسف عمیق خود را از پشتیبانی برخی مجامع آکادمیک و علمی- تحقیقاتی از چنین جعلیاتی اعلام نموده و از آنها تقاضا داریم که اگر می‌خواهند برای مقابله با نقض حقوق بشر در ایران گامی بردارند، تریبون ها و امکانات حمایتی خود را در اختیار زندانیان شناخته شده ای قرار دهند که با هر تعلق نظری و ... حقایق زندانها رابه تصویر کشیده‌اند، و به راستی و صداقت گفتارشان شکی نیست.

این آکسیون جهانی بدیل سازی برای زندانیان سیاسی ایران در دهه شصت و پس از آن یک اتفاق ساده نیست! عوارض آن هم اکنون باعث جراحت روح بسیاری از زندانیان از بند گریخته شده است! .... » [6]

اما وقتی «عبا» قصد انتشار گزارشی در مورد تجاوز به زنان داشت، همین شادی امین بود که شال و کلاه کرد تا کانادا رفت و جعلیات این زن را به عنوان سند «تجاوز» به زنان در زندان‌های جمهوری اسلامی به خورد مجامع بین‌المللی داد.

یا وقتی تعدادی از زندانیان چپ با رادیو زمانه همکاری می‌کردند و در قبال انتشار مطالب‌شان در این رسانه، حق‌تألیف می‌گرفتند، آن‌ها را به استفاده از کمک‌های امپریالیستی متهم می‌کرد اما وقتی متوجه شد می‌تواند با دادن پروژه از نهاد‌های آمریکایی پول بگیرد، در انجام این کار درنگ نکرد و مستقیماً به پستان کمک‌دهندگان مالی وابسته به دولت آمریکا چسبید.

همکاری بنگاه تجاری «عبا» و عفو بین‌الملل و فرقه رجوی

پس از تشکیل «عبا»، کارهای ارائه شده توسط این «بنگاه تجاری» یکی از یکی «آبکی‌»تر و بی‌اعتبارتر شد چرا که «مدیران» آن برای سرکیسه‌کردن نهاد‌های بین‌المللی مجبور به ارائه حرف و ادعای جدید بودند تا تخصیص بودجه برای تحقیقاتی که قبلاً انجام شده بود منطقی جلوه کند. به این منظور آن‌ها ادعاهای دروغی را مطرح می‌کنند تا به این وسیله‌ی نشان دهند که تحقیقات وسیعی انجام داده‌اند و به نتایج جدیدی رسیده‌اند که از نگاه دیگران دورمانده است. 

آخرین دست‌پخت «عبا»، با نام و امضای «عفو بین‌الملل» و با همکاری فرقه رجوی در ارتباط با کشتار ۶۷ انتشار یافت که اعتبار «عفو بین‌الملل» را نیز خدشه‌دار کرد.

پیش از انتشار گزارش «عفو بین‌الملل»، بارها از هماهنگی فرقه رجوی با «عبا» و شادی امین و شادی صدر و سفرهای پی‌درپی آن‌ها به آلبانی و قرارگاه «اشرف ۳» در نزدیکی تیرانا پرده برداشتم.

ادعای من برای تعدادی از نزدیکان این دو نیز باورکردنی نبود، و به انحای مختلف می‌کوشیدند صحت آن را زیر سوال ببرند. چرا که هم شادی صدر خود را مخالف فرقه رجوی نشان می‌داد و هم شادی امین سابقه‌ای طولانی در ضدیت هیستریک با مجاهدین داشت و حتی بارها با هواداران این سازمان که در آلمان کمک مالی جمع می‌کردند درگیر شده بود و علیه آن‌ها نزد کسانی که قصد کمک مالی داشتند «افشاگری» کرده بود.  

وقتی پای پول و امکانات به میان می‌آید فرصت‌طلبان و نان‌به‌نرخ‌روزها همه چیز را فراموش می‌‌کنند. فرقه‌ی رجوی نیز که هیچ پرنسیبی ندارد «قانون عمومی جاذبه و دافعه در روابط پدیده‌های متضاد» را زیرسبیلی رد کرد و همکاری با این دو را پذیرفت و به روی خودشان هم نیاوردند که شادی صدر را یکی از «مشمئزکننده‌ترین محصولات "ریزش شده" از بند ناف آخوندهای وحشی ضد زن» و «آخوند پرورده» معرفی کرده بودند.

بعد از انتشار گزارش «عفو بین‌الملل» درستی اخبار ارائه شده از سوی من تأیید گردید و معلوم شد «محققانی» که «عفو بین‌الملل» از آن‌ها یاد می‌کرد شادی امین و رها بحرینی، نفوذی «عبا» در «عفو بین‌الملل» بودند که سه بار به ‌آلبانی سفر کرده و در میهمانی‌های فرقه رجوی نیز شرکت داشتند.

عوامل شادی صدر در حالی به درون مناسبات فرقه رجوی راه می‌یافتند و آزادانه با اعضای این فرقه به گفتگو می‌پرداختند که ده‌ها جوان ایرانی که کودکی و نوجوانی‌شان را مجاهدین به یغما برده‌اند، امکان ملاقات با مادران و پدران‌شان را پیدا نمی‌کنند. امیر یغمایی یکی از آن‌هاست که در این رابطه روشنگری کرده است.[7]

صدها مادر و پدر ایرانی نیز علیرغم مراجعات مکرر به این فرقه و مراجع بین‌المللی از دیدار با فرزندانشان محروم مانده‌اند.

ذکر این نکته لازم است که فرقه رجوی از همکاری با «بنیاد برومند» و جفری رابرتسون قاضی مستقل ملل متحد و رئیس دادگاه جنایت علیه حقوق بشر سیرالئون که در مورد کشتار ۶۷ تحقیق می‌کردند سرباز‌ زد و به اعضا و هوادارانش اجازه گفتگو با وی را نداد. همچنین این فرقه مانع شهادت اعضا و هوادارانش در «ایران تریبونال» شد.

«مرکز اسناد حقوق بشر» نیز نتوانست در تحقیق خود در مورد کشتار ۶۷ با اعضا و هواداران این فرقه دیدار و گفتگو کند.

هیچ یک از اعضا و هواداران این فرقه با منیره براداران و «بیداران» نیز حاضر به همکاری نشدند.

گزارش کشتار ۶۷ قرار بود به عنوان کار مشترک «عفو بین‌الملل» و «عدالت برای ایران» انتشار یابد. در اثر روشنگری‌های من، ابتدا سعی کردند شریک دیگری را هم بیابند اما علیرغم مراجعه به سازمان‌های گوناگون هیچ سازمانی دعوت آن‌ها را نپذیرفت. عاقبت در یک عقب‌نشینی آشکار، «عفو بین‌الملل» مجبور شد نام «عدالت برای ایران» را حذف کرده و تنها به تشکر و ذکر همکاری آن‌ها اکتفا کند.

پس از آن‌که به رویه‌ی «عفو بین‌الملل» اعتراض کرده و تأکید کردم در گزارش مشترک «عبا» و «عفو بین‌الملل» برخلاف ابتدایی‌ترین اصول کار حقوق بشری با هیچ‌یک از جان‌به‌دربردگان کشتار ۶۷ و خانواده‌های قتل‌‌عام شدگان که منتقد مجاهدین هستند گفتگو نشده، این حضرات پیش از انتشار گزارش چند جا به کتاب «رقص ققنوس‌ها و آواز خاکستر» ارجاع دادند تا بلکه صدای من را خاموش کنند و تعدادی از مصاحبه‌های صورت گرفته با اعضای فرقه‌ی رجوی را نیز حذف کردند.

جلد اول «چهره جنایت» و فرقه رجوی

در طول چند سال گذشته بارها در گفتگو با رسانه‌ها و نوشته‌هایم مطرح کردم که در‌صدد انتشار ۴ جلد کتاب در ارتباط با جانیان و ناقضان حقوق بشر در ایران طی ۴۰ سال گذشته هستم.

 

http://pezhvakeiran.com/maghaleh-96044.html

شادی صدر و شادی امین که از خلال گفتگوهایم متوجه انتشار قریب‌الوقوع این مجموعه شده بودند درصدد برآمدند که به زعم خودشان روی دست من بلند شده و زودتر کتابی ۵ جلدی منتشر کنند! [8]

این تلاش‌ها به ویژه پس از انتشار مقاله‌ی «شادی‌صدر و شادی امین و «ملاخور» کردن تلاش‌های دیگران»

http://pezhvakeiran.com/maghaleh-94568.html

و سپس مقاله‌ی «شادی امین و شادی صدر و مقوله‌ی «آیت‌الله» و «هیتلر» شدت گرفت.

http://pezhvakeiran.com/maghaleh-95342.html 

این دو «حقوق بشر» و تحقیقات در این امر و حتی افشای چهره‌ی جانیان را «کالای تجاری» می‌بینند و خود را بنگاه تجاری که مبادا حریف زودتر از آن‌ها کالایش را به بازار عرضه کند.

اما شانس و اقبال با آن‌ها یار نبود، و بدون که این در جریان تلاش آن‌ها برای «اول» شدن باشم، مجموعه‌ی ۴ جلدی «عدالت‌خانه و ویرانگرانش» زودتر انتشار یافت و گردانندگان بنگاه تجاری «عبا» که خود را «شکست‌خورده» می‌دیدند و فکر می‌کردند در «بازار»، قافیه «رقابت» را باخته‌اند، سراسیمه یک جلد از کتاب ۵ جلدی‌شان را منتشر کرده و با همکاری رسانه‌هایی همچون بی بی سی و رادیو فردا و صدای آمریکا و ایران اینترنشنال و من و تو که عوامل خود را در آن‌جا دارند با هیاهوی بسیار به تبلیغ آن پرداختند و مصاحبه‌های متعدد برایشان ترتیب دادند. این رسانه‌ها علیرغم اطلاع از انتشار کتاب من، حتی به روی خودشان هم نیاوردند که مجموعه‌ی ۴ جلدی من منتشر شده است!

قطعاً اگر «عدالت‌خانه و ویرانگرانش» از اصالت برخوردار باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد راه خود را همچون «نه زیستن نه مرگ» باز خواهد کرد و روسیاهی به زغال خواهد ماند. تبلیغات رسانه‌ای برای چنین کار‌هایی چاره‌ساز نیست و مشت هوچی‌گران به زودی باز خواهد شد. 

در این میان فرقه رجوی که تا‌کنون از انتشار هیچ‌کتاب و تحقیقی استقبال نکرده و خبر آن را نیز به اطلاع اعضا و هوادارانشان نرسانده با تأخیر به پوشش رسانه‌ای گسترده برای کار این دو که پیشتر «فمنیست آخوندزاده» و «آخونده پرورده» می‌نامید پرداخت و گوی رقابت را از دیگران ربود.

این فرقه که دیر آمده بود و می‌خواست عقب‌ماندگی‌اش را جبران کند نه تنها به تبلیغ این کتاب در سایت‌اش پرداخت.

بلکه برای آن سنگ تمام گذاشت و یک رپرتاژ آگهی ۴ دقیقه‌ای نیز در «سیمای آزادی» برای آن تهیه کرد.

 

https://www.iranntv.com/2019/04/07

و در یوتیوب هم قرار دادند.

https://www.youtube.com/watch?v=qW5VkwDoXus

از حق نباید گذشت، دلیل اصلی سراسیمگی و سرازپانشناختگی فرقه‌ی رجوی در تبلیغ کتاب یک جلدی حضرات، نه به خاطر «عبا» و مدیرانش بلکه به خاطر دشمنی با ایرج مصداقی و «عدالتخانه و ویرانگرانش» است. مدیران «عبا»، یک تشکر به من بدهکارند.  

وادادگی فرقه رجوی در مقابل شادی صدر و شادی امین از این روست که آن‌ها نیز «دشمن» ایرج مصداقی و منتقدان مجاهدین هستند و در پروژه‌ی قبلی نیز آزمایش خود را پس داده‌ بودند. فرقه رجوی با استیصال و درماندگی مطلق با پوشش دادن به خبر انتشار کتاب این دو، به زعم خود انتشار «عدالت‌خانه و ویرانگرانش» را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد! زهی خیال باطل. از ذهن‌های درمانده «بیت رهبری» در  پاریس و «ولی فقیه مغلوب» بیش از این نمی‌توان انتظار داشت.

ایرج مصداقی ۱۹ فروردین ۱۳۹۸

irajmesdaghi@gmail.com

www.irajmesdaghi.com 


[1]  شادی صدر در روزهایی که نظام ولایی به صغیر و کبیر رحم نمی‌کرد و پشت سرهم دادگاه‌‌های فله‌ای برگزار می‌کرد و احکام کیلویی صادر می‌کرد و بازار اعترافات تلویزیونی داغ بود وی با هیاهوی بسیار در راه رفتن به «نماز جمعه» رفسنجانی دستگیر شد. خبر دستگیری وی در صدر اخبار رادیو تلویزیون‌های فارسی زبان وابسته به دولت‌‌های اروپایی و آمریکا قرار گرفت اما وی به جای آن‌که همچون دیگر دستگیر شدگان در دادگاه قاضی مقیسه و قاضی صلواتی حاضر شود پس از ۱۱ روز بازداشت ناگهان آزاد شد و با داشتن پرونده‌ی باز با پاسپورت جمهوری اسلامی بدون هیچ ممنوعیتی از کشور خارج شد و با برخورداری از رانت ویژه  بدون طی مراحل سخت پناهجویی و ... در آلمان و سپس انگلستان اقامت گرفت.

وی پس از حضور در خارج از کشور مورد استقبال «از ما بهتران» قرار گرفت و به شیوه‌ی مألوف سیل جوایز مالی و ... به سوی او سرازیر شد.

[8]   فرقه رجوی پس از انتشار کتاب ۴ جلدی «نه زیستن، نه مرگ» در یک واکنش مضحک کتاب یک جلدی محمود رویایی را به گونه‌ای آراست که ۵ جلدی شود و به زعم خود روی دست «نه زیستن ، نه مرگ» بلند شود! اما کمتر کسی نام این کتاب را شنیده و حتی در میان هواداران فرقه رجوی هم به سختی کسی از انتشار این کتاب خبر دارد و تلاش‌ این فرقه در نطفه شکست خورد.

 پس از انتشار: 

شادی صدر و شادی امین که از میزان نفرت مردم نسبت به مجاهدین آگاهند و از آن‌جایی که تعدادی از نزدیکان و حامیان‌شان به ضدیت با مجاهدین مشهورند، از بیان تبلیغات مجاهدین به‌نفع‌شان خودداری می‌کنند. این دو که از یک نوشته‌ی چند خطی در تأیید کارهایشان نمی‌‌گذرند، تهیه و انتشار یک ویدئو کلیپ تبلیغی و همچنین رپرتاژ آگهی ۴ دقیقه از سوی مجاهدین برای کتاب‌شان را مخفی می‌کنند تا ضمن فریب دوستان و نزدیکانشان، هم خر را داشته باشند و هم خرما را. 

منبع: ایرج مصداقی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©