ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


«هان اینک وقت کارزار است»
سخن کوتاه ايرج مصداقي

ایرج مصداقی

به هشت مارس نزدیک می‌شویم. به ترانه سرود «کارزار» کار زیبا و خاطره‌انگیز مینا اسدی، محمد شمس و گیسو شاکری گوش می‌کنم.

صدای دل‌انگیز «گیسو» مرا به گذشته پیوند می‌دهد. گذشته‌‌ای که در همه حال گریزی از آن نیست. آنگاه که می‌خواند «پرنده پر زد و رفت» مرا می‌برد تا کوچه پس کوچه‌های دوران کودکی و نوجوانی و بعد ادامه پیدا می‌کند تا شکنجه‌گاه اوین و...

به یاد می‌آورم فاطمه‌ی کزازی[1] یکی از پرندگانی را که «پر زد و رفت».

او که «شکوه شعر و شور شیرین چشمه بود»

او که

«شانه‌ی شیری مردان صبح

«به زیر بار تفاهمش فراخ می‌شد»[2]

«گیسو» از «جان جوانی که سر به دار است» می‌خواند و من بی‌درنگ «شکوفه‌های به را که بر دار لبخند می زدند» به یاد می‌آورم.

به یاد می‌آورم زانوهای لرزان و چشمان اشکبار مسعود خسروآبادی[3] را وقتی به او گفتم خواهرش شهلا برای چه با اسم مستعار شهلا رسولی اعدام شد. بعد دوباره همراه آواز او می‌روم تا «شهلا»

شهلا که همیشه در طول سالیان زندان برایم «خواهر اندیشه‌های آبی رنگ» بود و اگر هنوز

«در عمق چاه‌های کویری

در کاسه چشمانم

قطره‌ آبی حتا نه چندان شیرین، باقی‌ست

او در کاسه میشی‌ام ریخته‌است»[4]

وقتی «گیسو» از زنی می‌خواند که «به خاطر عشق محکوم به مرگ و سنگسار است».

به گذشته می‌روم و علی خلیلی[5] را به یاد ‌می‌آورم وقتی برای «گوهر»[6] یک‌دانه‌‌مان عاشقانه سرود و جایش را «روی تن ناقه زرینه‌‌ی روز، در سراپرده‌ی زیبای کجاوه» خالی کرد. «گوهری» که برای استیفای حقوق خواهرانش آتش به جانش زد و پرپر شد

حق با علی بود وقتی که در رثای او سرود:

«هیچ راهبه‌ای تو را یارای رقابت عصمت نیست.

تو آن مریم پاکی که کشتزار بکر نجابت از تو سیراب می‌شود

آی بانوی اهورایی، کجاوه نشین سرزمین عشق‌های پاک

سیاووشان گرچه چاووشان کاروان تواند

اما عشق را هرگز به دیده نگشودند

هرچند این عشق شیرین تو را سلاح تیشه فرهاد شایسته است

اما بدان که کوهسار از توحش صخره بایسته است»

دوباره با «گیسو» و «مینا» همراه می‌شوم و همراه آنان زمزمه می‌کنم «دیگر نه زمان انتظار است»

هشت مارس نزدیک می‌شود. رهایی ایران جز از طریق رهایی زنان میهن‌مان میسر نیست. حقوق بشر بدون مبارزه در راه دست‌یابی زنان به حقوق‌ اولیه‌شان بی‌معناست.

آری «اینک وقت کارزار است» اما برای پیروزی در این «کارزار»، «رزم مشترک» لازم است.

تلاش کنیم در این روز یاد‌ و خاطره تمامی زنانی را که در شب‌های تیره‌ی میهن چون شمعی افروختند گرامی بداریم.

یاد و خاطره طاهره‌ قره‌العین، مهرنوش ابراهیمی، مرضیه احمدی اسکویی، فاطمه امینی، صدیقه رضایی، اشرف ربیعی، گوهر ادب آواز، حمیرا اشراق، فاطمه کزازی، شهلا خسرو آبادی، منیژه هدایی، مریم گلزاده غفوری، فروزان عبدی، سهیلا درویش کهن و هزاران شمع دیگر....

برای گوش دادن به ترانه سرود زیبای «کارزار» به آدرس زیر رجوع کنید.

http://www.didgah.net/seda/karzar.html

irajmesdaghi@yahoo.com



[1] در سال ۶۳ در اوین به شهادت رسید

[2] از سروده‌های زندان

[3] مسعود به همراه برادرش منصور در قتل‌عام ۶۷ جاودانه شد. شهلا در مهرماه ۶۰ پس از دستگیری به خاطر آن‌که برادرانش را که پیش‌تر دستگیر شده بودند به خاطر او دوباره بازجویی نکنند، اسم مستعار داده بود و با همین نام اعدام شد.

[4] از سروده‌های زندان

[5] علی خلیلی در پاییز ۶۰ دستگیر شد و عاقبت در سال ۶۳ در اوین به شهادت رسید.

[6] گوهر ادب آواز که در آذر ۶۰ دستغیب و خیل پاسداران و محافظان او را با بذل جان خود مجازات کرد.

منبع: ایرج مصداقی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©