ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


«سرنگونی» آرمان «دانه‌های انسانی» خفته در خاک - يادداشت هفته ايرج مصداقي

ایرج مصداقی

یادداشت این هفته که از چندی پیش به عهده من گذاشته شد، مصادف شده است با اردیبهشت‌ و ماه مه؛ روز جهانی کارگر، سالگرد انقلاب فرهنگی، تهاجم نظامی آمریکا به طبس و ... در فکر آن که چه بنویسم، بی اختیار به یاد تهاجم وحشیانه نیروهای رژیم به دانشگاه‌ها در اردیبهشت ۵۹ و سرکوب دانشجویان می‌افتم. همان‌ها که با شور و شوق عجیبی در «بهار آزادی» برای بهروزی کارگران و زحمتکشان در دانشگاه‌ها فریاد می‌کشیدند و امروز در خاک خفته اند. چهره ده‌ها مجاهدی را به خاطر می‌آورم که در ۱۲ اردیبهشت ۶۱ در رویارویی با نیروهای رژیم به خاک افتادند. و به خاطر می‌آورم که دستگیری دکتر تقی ارانی و یارانش در همین موسم آغاز شد. به خودم دلداری میدهم و کلام مولانا را تکرار می‌کنم: «کدام دانه فرو رفت در زمين که ُنرست؟ چرا به دانه انسانت اين گمان باشد؟» به همین مناسبت «یادداشت هفته» را به آرمان «دانه‌های انسانی» خفته در خاک اختصاص می‌دهم. سرنگونی رژیم، «رهایی زحمتکشان میهنمان»، «رهایی و آزادی یک خلق در زنجیر»، آزادی و بهروزی جامعه‌‌ای که بیش از هشتاد درصد آن زیر خط فقر به سر می‌برند. اما سؤال اساسی این است، چرا این آرمان و آرزو، این هدف والا و انسانی با خیل عظیم انسان‌هایی که جان بر سر آن داده‌اند، هنوز به سر منزل مقصود نرسیده است؟ چرا تحقق آن این همه به دیر افتاده است؟ از بهار ۵۸ تا کنون تغییرات زیادی در صحنه‌ سیاسی و آرایش نیروهای سیاسی کشورمان به وقوع پیوسته است. از آغاز روی کار آمدن رژیم تاکنون، مردم ایران انواع فشارهای طاقت فرسای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را تجربه‌ کرده‌اند و هرلحظه به نوعی تهدید و تحقیر شده اند و به حق رژیم و حامیان آن را بانی و باعث بدبختی خود و روزگار سیاه شده خود می‌دانند و از آنان بیزار و متنفرند. امروز در ایران، کمتر کسی در میان مردم یافت می‌شود که نسبت به ماهیت ضدانسانی این رژیم، توهم و ذهنیتی داشته باشد. ماهیت تمامی دار و دسته‌های رژیم جمهوری اسلامی برای مردم روشن و تمامی کارت‌های رژیم در این رابطه سوخته است. در این میان، بسیاری از آنان که آزادی و برابری را در «بهار آزادی» فریاد می‌ کردند در خاک خفته‌اند، یا در تبعید به سر می‌برند و یا با هزاران مشکل و دردسر در داخل کشور روزگار می‌ گذرانند و این رژیم جمهوری اسلامی است که علیرغم خوش بینی ساده انگارانه بسیاری از مخالفانش، همچنان بر سریر قدرت به اعمال جنایت‌کارانه اش ادامه می دهد و مردم را بدبخت تر و ویران را ویرانه تر می‌کند. اما بدبختانه، مردم سراپا بیزار از رژیم و دار و دسته‌های رنگارنگش، هیچ چشم‌انداز روشنی در برابر خویش ندارند و از این روی با یأس و درماندگی دست به گریبان انند و به تفاوتی رسیده اند. این مسئله به ویژه پس از تجربه دوم خرداد به اوج خود رسید و آن را در میان نسل جوان و دانشجویان می‌توان به روشنی مشاهده کرد. تقریباً تمامی افراد و گروه‌های سیاسی متفق‌القولند که برای سرنگونی یک رژیم چه از راه‌های «قهرآمیز» و چه «مخملین» در کنار شعارهایی که در رابطه با نفی رژیم ها داده می‌شود،‌ شعارهایی در حمایت از نیروهای جایگزین بایستی داده شود. در یک کلمه نیروی جایگزین می‌بایستی در ذهن و دل مردم برجسته باشد. وگرنه اتفاق خجسته «تغییر» و «سرنگونی» پیش نخواهد آمد. متجاوز از دو دهه است که مردم میهنمان با این رژیم تعیین تکلیف کرده‌اند. این را بخوبی در شعارهایشان می‌توان شنید. هر جا که فرصتی به دست داده (نمونه اخیر خوزستان، آخرین‌ آن‌ها بوده است) آن را نشان داده‌اند. آن‌چه می‌ماند دل بستن آنان به نیروی جایگزین است. این آن چیزی است که جایش خالی است و رمز ماندگاری رژیم در همین جاست. برای دست یابی دل مردم چه باید کرد؟ ابتدا بایستی پذیرفت به دلایل مختلف این مقبولیت چندان که باید شکل نگرفته است. مادام که این «درد» پذیرفته نشود، به دنبال «درمان» آن نخواهیم رفت. نیروهای اپوزیسیون مترقی و سرنگونی‌طلب از یک سوی، نیازمند یک ارزیابی دقیق‌تر از دشمن و صف‌آرایی نیروها و دسته‌بندی‌هایش می‌باشند و از سوی دیگر باید بطور جدی سیاست‌های دو دهه‌ی اخیر خود را مورد بررسی و نقد قرار دهند. در پی این تلاش است که خواهیم توانست تاکتیک‌های مناسبی در برابر رژیم به کار بسته و مبارزه‌ی مردم را در جهت سرنگونی رژیم سازمان دهیم. موضوع دیگر این‌که تنها افشاگری بر علیه رژیم کافی نیست. مردم از نزدیک با پوست و گوشتشان آن را لمس می‌کنند. اپوزیسیون انقلابی و سرنگونی‌طلب باید هم‌زمان در سطحی بسیار گسترده در رابطه با هدف و رئوس کلی برنامه‌ی خود تبلیغ کند، شناخت دقیق‌تری از خود به مردم ارايه دهد، با سعه صدر به سؤالات و ابهامات آن ها پاسخ داده و با نظرخواهی از مردم در رابطه با شکل و محتوی حکومت آینده، آن‌ها را به امر شرکت در مبارزه با رژیم تشویق کند. مسئله تنها این نیست که مردم ایران از رژیم جمهوری اسلامی بیزار و متنفرند و خواهان سرنگونی آنند. مهم‌تر این است که مردم باید به اپوزیسیون انقلابی امیدوار باشند. جوانان باید بتوانند در پیش‌روی خود، آینده‌ای بهتر را ببینند و خواسته‌های خود را هر چه ملموس‌تر در برنامه‌ی آن متبلور ببینند و اپوزیسیون را از آن خود بدانند. مردم باید به نیرو و توانایی‌های اپوزیسیون اعتماد داشته باشند و این که اپوزیسیون ظرفیت پذیرش انتقاد و رفع اشتباهاتش را دارد. مسئله بر سر ایجاد رابطه‌ای قوی‌تر با بدنه‌ی اصلی جامعه، ایجاد رابطه‌ای قوی‌تر با توده‌هاست. هر تلاش و حرکت اپوزیسیون باید بیش از هر چیز دیگر، متکی به نیروی مردم باشد؛ متکی به نیروی خودآگاه مردم. مردم در طول نزدیک به سه دهه حکومت جمهوری اسلامی، فشارهای طاقت‌فرسایی را متحمل شده‌اند و به ستوه آمده‌اند. روحیه‌شان تغییر کرده است؛ توده‌های پایین و قشر متوسط جامعه هر لحظه‌ با يأس و بدبختی دست‌به‌گریبانند. باید در مردم شور و امید ایجاد کرد و با کاری روشنگرانه در زمینه‌ی هدف و برنامه‌، چشم‌انداز و افقی روشن در برابرشان گشود. این همه میسر نیست جز از طریق یک «همبستگی ملی» نه در حرف و شعار، که در عمل. اما در این میان ذکر یک نکته نیز ضروری است: متأسفانه نیروهایی که در این سال‌ها مدام به این و آن جناح رژیم دل بسته و در خیال خام خود استحاله‌ی آن را چشم‌به‌راه بوده و از پی دوم خرداد رفته‌اند، جز سرخورده کردن مردم و پاشیدن بذر یأس در جامعه و طولانی‌تر کردن عمر رژيم، کار دیگری نکرده‌اند. هیچ راه دیگری جز سرنگونی کل رژيم متصور نیست. این نیروهای کنده شده از رژیم هستند که اگر راست می‌‌گویند باید به اپوزیسیون بپیوندند و نه برعکس. این آن‌ها هستند که بایستی عذر تقصیر داشته باشند نه اپوزیسیونی که افتخار مبارزه با رژیم را دارد. این اپوزیسیون است که می‌بایستی ملجا و پناهگاه نیروهای منتقد به گذشته‌ خود در ارتباط با رژیم باشد و نه برعکس. باور کنید اگر اپوزیسیون سرنگونی‌طلب و انقلابی، اگر نیروهای مترقی و آزادی‌خواه، سوای شعارهای رایج، سیاستی دقیق و واقع‌گرایانه در پیش بگیرند، می‌توان با ایجاد شور و امید در مردم، این رژیم سراسر جنایت، خرافه و دروغ را سرنگون کرد. این رژيم هم در افکار عمومی داخل و هم در سطح بین‌المللی همیشه مورد نفرت و قهر بوده است.

منبع: ایرج مصداقی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©