ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


دست های خونین باندهای رژیم در انفجار شیراز

ایرج مصداقی

دست های خونین باندهای رژیم در انفجار شیراز

 

انفجار بمب در حسینیه کانون «رهپویان وصال» شیراز به دلیل ضد و نقیض گویی‌های جناح‌های مختلف رژیم از ابتدا مشخص بود از دو حال خارج نیست:

۱- سهل‌انگاری مسئولان کانون «رهپویان وصال» در نگهداری مواد منفجره و جنگی در محل حسینیه که منجر به بروز فاجعه شد.

۲- بمب‌گذاری از سوی جناح‌های رقیب که شیراز یکی از کانون‌های اصلی درگیری بین آنهاست (موضوع بازداشت عبدالعلی نجفی فرمانده سابق سپاه شیراز، اتهاماتی که از سوی عبدالله شهبازی یکی از عناصر سابق حزب توده و از تئوریسین‌های دستگاه امنیتی و اطلاعاتی رژیم و سپاه پاسداران به امام جمعه شیراز، روح‌الله حسینیان و... زده می‌شود، بخشی از این درگیری‌هاست)

  http://shahbazi.org/Oligarchy/Oligarchy_Me.htm

 

در هر صورت نگهداری مواد منفجره و جنگی در حسینه‌ای که محل تجمع مردم بود، یکی از عوامل تشدید انفجار و تلفات بالای حادثه بوده است. به نظر من هر دو مؤلفه‌ی بالا می‌تواند در انفجار شیراز دخیل بوده باشد.

از آن‌جایی که امکان داشت پس از مطرح شدن موضوع بمب‌گذاری، پای جنا‌ح‌های مختلف رژیم به میان آید، مسئولان محلی از ابتدا با هماهنگی کامل احتمال آن را تکذیب کردند و کسانی که چنین احتمالاتی را مطرح می‌کردند، تحت فشار گذاشتند. در همین رابطه مطرح شد که به دستور مقامات رژیم، سید محمد انجوی نژاد گرداننده کانون «رهپویان وصال»، ممنوع التصویر شده است.

کانون مزبور در اوایل دهه‌ی هشتاد توسط انجوی‌نژاد داماد یکی از  روحانیون معروف شیراز به عنوان یک کانون فرهنگی شروع به کار کرد و مخاطبانش بیشتر جوانان و نوجوانان شهر بودند. انجوی به سرعت به چهره‌ای شناخته‌شده در شیراز تبدیل شد و کانون او موافقان و مخالفان زیادی در بین نیروهای رژیم پیدا کرد. این کانون در سومین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا، اقدام به لیست انتخاباتی با عنوان «یاران وصال» کرد که موفق به کسب یک کرسی از یازده کرسی شهر شیراز شد. تبلیغات انتخاباتی این کانون، عدم انتشار تصاویر نامزدهای زن  در بروشورها و تراکتهای تبلیغاتی و وب سایت انتخاباتی گروه بود که به نظر در راستای  تعلیمات دینی رایج در کانون قرار داشت.

درگیری جناح‌های رژیم در شیراز آن‌چنان است که حائری شیرازی امام جمعه شیراز در مراسم سوم کشته شدگان حادثه‌ بمب‌گذاری گفت: «به من قول  بدهید تا من آرام شوم که اگر زورم نرسید آن کارخانه ها(مجتمع تجاری ستاره فارس و  مجتمع تجاری تفریحی خلیج فارس) را ببندم لا اقل از بسته شدن این کارخانه(کانون  فرهنگی رهپویان وصال شیراز) جلو گیری کنم.»

 

http://www.rahpouyan.com/

 

ابراهیم عزیزی، فرماندار شیراز یک روز پس از حادثه انفجار گفت: «احتمال بمبگذاری منتفی است و این انفجار احتمالا علت‌ های دیگری داشته است.» وی بلافاصله پس از وقوع حادثه، آمریکا و اسرائیل را عامل بمب‌گذاری در حسینیه معرفی کرده بود.

 

عباس محتاج، معاون امنیتی - انتظامی وزیر کشور دو روز بعد در گفتگو با خبرنگاران اعلام کرد: «آنچه تا امروز به عنوان نظر جمع بندی شورای عالی امنیت کشور [درباره دلایل انفجار شیراز] موجود است این است که شواهدی مبنی بر دخالت عمدی در این ماجرا وجود ندارد.»

 

علی مویدی، رئیس پلیس استان فارس، نیز همان روز به خبرگزاری مهر گفت: «کمیته بررسی نیروی انتظامی شواهد و آثار بر جای مانده از محل حادثه را به صورت دقیق بررسی کرده و تا این لحظه نتیجه بررسی ها دال بر وجود سهل انگاری در حسینیه است.»

 

خبرگزاری مهر سه روز پس از انفجار حسینیه رهویان وصال به نقل از یک مقام آگاه اعلام کرد «جمع ‎ ‎بندی بررسی ها و تحقیقات گروههای متعدد کارشناسی نشان می دهد که علت اصلی انفجار در‏ ‎ ‎محل هیات ‏رهپویان وصال شیراز تعداد محدودی مواد و تجهیزات نمایشی نظامی مستهلک بوده‏ ‎ ‎که برای مدتی در انبار ‏حسینیه سید الشهدا برای استفاده های نمایشگاهی نگهداری شده‏ ‎ ‎است" و "نتیجه تحقیقات و آزمایش های انجام شده، ‏نگهداری برای زمان طولانی، مجاورت این مواد و فعل و انفعالات احتمالی آنها در کنار یکدیگر را تائید می کند. ‏به ‎ ‎نحوی که با منفجر شدن یکی از این مواد در ابتدا، سایر مواد مجاور نیز منفجر شده ‎ ‎اند».‏

 

علاوه بر مسئولان فوق، نماینده شیراز در مجلس هفتم،  معاون دادستان کل کشور و تعداد دیگری از مسئولان رژیم احتمال بمب گذاری در حسینیه  رهپویان وصال را رد کردند و به وجود برخی تسلیحات نظامی در محل اشاره کردند. همگی آن‌ها تلویحاً سهل‌انگاری مسئولان کانون رهپویان وصال را عامل وقوع فاجعه دانستند.

 

عاقبت دبیرخانه  شورای امنیت كشور در اطلاعیه‌ای که روز 27 فروردین صادر کرد، مدعی شد:‌


 «با توجه به ارائه اخبار و گزارشهای پراكنده و بعضا ناهماهنگ  از سوی جراید، روزنامه های مركز و محلی، نشریات و سایت های خبری داخلی و خارجی  درباره علت یا دلایل بروز این حادثه به استحضار مردم شریف كشور می رساند، براساس  مطالعات و بررسی های میدانی دقیق صورت پذیرفته از سوی نمایندگان و كارشناسان ارشد  اعزامی شورای امنیت كشور به شیراز مشخص گردید علت اصلی حادثه دلخراش مورخ 24/1/87  انفجار ناشی از وجود برخی از مهمات جنگی موجود در غرفه یادمان شهداء در حسینیه  سیدالشهدا بوده است و انفجار هر گونه بمب یا انتقال مواد انفجاری از بیرون بدست  عوامل و عناصر معاند اعم از داخلی و خارجی در این حادثه منتفی است درعین حال  پیرامون جزئیات مربوط به نحوه و چگونگی انفجار اقلام جنگی نمایشگاه یادمان شهدا  بررسی های كارشناسی فنی همچنان ادامه دارد و نتایج نهایی در آینده نزدیك اعلام  خواهد شد. لذا با نگرش به مراتب فوق، از تمامی ارباب جراید، صاحبان قلم، كارشناسان،  خبرنگاران و تهیه كنندگان خبر و گزارش انتظار می رود از هر گونه گمانه زنی و یا  اظهار نظر غیر كارشناسی در این رابطه خودداری کنند»

 

خامنه‌ای در پیام تسلیت‌اش کشته شدگان را شهید نخواند و نوشت:

«حادثه غم  انگيز و تأسف‌بار در كانون رهپويان وصال كه به پرواز شهادت‌گونه‌ي جمعي از شيفتگان  وصال دوست و زخمي شدن جمعي بيشتر انجاميد»

حتا بنیاد شهید نیز علیرغم فشارهای وارده از سوی کانون رهپویان وصال شیراز و محافل قدرت در درون رژیم، از شهید خواندن کشته شدگان خودداری کرد. »

خامنه‌ای حتا به هنگام حضور در شیراز به بهانه‌ی وقت نداشتن حاضر به دیدار با خانواده‌ کشته شدگان حسینیه مزبور نشد و پورمحمدی را مأمور کرد تا سلامش را به آن‌ها برساند.  پورمحمدی گفت:

« ایشان فرمودند سلام من را هم به تمام بزرﮒواران برسانید. عرض کردم که طبیعی است که این عزیزان انتظار دیدار شما را داشته باشند، فرمودند که من هم مشتاقم (دقیقاً لغت ایشان یادم نیست) ولی الان فرصت نداریم.»

 

http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=249&aid=2897

 

در این میان محی‌الدین حائری شیرازی، امام جمعه بدنام شیراز که اخیراً در میان دعواهای باندهای داخلی رژیم از سوی عبدالله شهبازی به زمین خواری و حمایت از مافیا متهم شده، همراه با انجوی‌نژاد رئیس ستاد نماز جمعه و مسئول کانون رهپویان وصال که همزمان به شغل شریف «قوادی»(۱) در مشهد و «حرم امام رضا» نیز اشتغال دارد، از لحظه‌ی اول روی مسئله بمب‌گذاری در حسینیه توسط افراد وابسته به بهاییت و وهابیون تأکید کردند. اطلاعیه‌های کانون رهپویان وصال نیز دال بر همین موضوع بود.

این دو نفر با تأکید بر بمب‌گذاری توسط عوامل وابسته به بهاییت و وهابیت قصد داشتند با یک تیر دو نشان بزنند. از یک طرف به خاطر مسئولیتی که در نگهداری مواد منفجره در محل داشتند، از خود و نزدیکانشان سلب مسئولیت کنند و از طرف دیگر به حساب خود زمینه را برای سرکوب «دشمنان» فراهم کنند. توجه داشته باشید که در ماه‌های گذشته انجوی شیرازی و محی‌الدین شیرازی از عوامل اصلی تحریک وابستگانشان علیه بهاییان بوده و اقدامات ایذایی بسیاری را علیه آنان در شیراز سازمان داده‌اند. (۲) از جمله در نیمه فروردین ۸۷ وابستگان این دو نفر تحت عنوان «سربازان گمنام امام زمان» با ارسال ‏نامه‌های تهدیدآمیز برای ۹ نفر از بهاییان شیراز، آنها را به اتهام «سرسپرده ‏و جاسوس اسرائیل» به «اعدام انقلابی» تهدید ‏کرده بودند و یک مورد تلاش برای آتش زدن یک بهایی ناکام مانده بود.

 

تلاش مقامات رژیم برای سرپوش گذاشتن بر واقعه‌ی انفجار و اعلام بی مبالاتی و سهل‌انگاری مسئولان کانون رهپویان وصال، باعث تشدید درگیری‌ در  میان جناح‌های رژیم در شیراز شده بود. از آن‌جایی که یک جناح رژیم در شیراز، شاهد قربانی‌شدنش در این ماجرا بود، حاضر به سکوت در این زمینه نبود و این می‌توانست تهدیدی برای کل نظام باشد. چرا که پافشاری بیش از حد بر اتفاقی بودن انفجار، می‌توانست باعث بر ملا‌شدن ناگفتنی‌‌های بسیار در رابطه با اصل ماجرای انفجار شود. انجوی نژاد در این باره می‌گوید: «این پرونده مـﻰتوانست یک جنجال را در شیراز باعث شود، مخصوصاً با سفر مقام معظم رهبری. »

 

http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=223&aid=2902

 

انجوی نژاد در سخنرانی جلسه هفتگی بعد از بمب‌گذاری می‌گوید:

«ما ساكت نشستيم و تلاشمون رو مي كنيم و از رهبر معظم انقلاب كه قدوم  مباركشون بزودي در شهر ما قرار مي گيرد و ما ان شاءالله كفن پوش به استقبالشون مي  رويم تمنا داريم كه به اين واقعه عنايت بيشتري داشته باشند كه ان شاءالله خون اين  بچه ها در مسير خودش احقاق حق شود .»

 

http://www.rahpouyan.com/

 

در این گونه مواقع، خامنه‌ای حرف آخر را می‌زند و جناح‌های مختلف رژیم به دنبال اثبات آن می‌روند. خامنه ای در اکثر حوادث مشابهی که در کشور رخ داده – و بسیاری از ‏آن‌ها بعدها آشکار شده که کار جناح‌های داخلی رژیم بوده است– رویکرد نسبت دادن حوادث به خارجی ها را پیش کشیده و در سخنرانی‌هایش به دفاع از این رویکرد پرداخته است. چنانکه در پروژه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای ابتدا خامنه‌ای در نماز جمعه عاملان آن را منتسب به اسرائیل و موساد کرد و سپس بازجویان و مسئولان پرونده که از سوی حامیان خاتمی انتخاب شده بودند به ضرب و زور شکنجه از دستگیر شدگان اعتراف دلخواه را گرفتند. اما از آن‌جایی که چاقو دسته خودش را نمی‌برد، پس از خوابیدن سرو صداها جاسوسان و عوامل نفوذی دستگاه‌های امنیتی دشمن و وابستگان اسرائیل و آمریکا و ... را آزاد کردند و غالباً به سر کارهای سابق خود بازگشتند. در این میان فقط سعید امامی قربانی شد و جان خود را برای «حفظ نظام» و «خط قرمز» آن که «ولایت فقیه» باشد از دست داد.

عبدالله شهبازی یکی از تئوریسین ها و عناصر اطلاعاتی رژیم که سابقاً از اعضای حزب توده بود، اخیراً در دعوای باندهای‌ رژیم بخشی از سخنان منتشره نشده خامنه‌ای در جمع سران رژیم در ارتباط با قتل‌های زنجیره‌ای را انتشار داد. (۳)

 

http://shahbazi.org/Oligarchy/Hoseinian_Emami.htm

 

به گفته‌ی عبدالله شهبازی که خود را پیروی خامنه‌ای و نظرات او معرفی می‌کند، خامنه‌ای قتل بیرحمانه‌ی بختیار و ترور میکونوس را که تمامی جزئیات ‌آنها برملا شده نیز با رذالت و پررویی به موساد نسبت داده است! این در حالی است که کاظم دارابی یکی از برنامه ریزان ترور میکونوس با تلاش‌های رژیم از زندان آلمان آزاد شد و هنگام ورود به ایران، مورد استقبال رسمی معاون وزیر خارجه‌ی رژیم قرار گرفت و جانیانی که بختیار را به قتل رساندند بلافاصله به تهران برگشتند و تنها یک نفر از آن‌ها که سر قرار دیر رسیده بود، در ژنو دستگیر و محاکمه شد. نکته جالب آن که شیخ عطار معاون وزیر پست و تلگراف رژیم برای جانیان تقاضای ویزا کرده بود  و به همین علت تحت تعقیب بین‌المللی قرار دارد و نمی‌تواند کشور را ترک کند.

 

در مورد انفجار شیراز نیز مانند موارد قبلی عمل کردند. یک ماه بعد از وقوع انفجار و در حالیکه مسئولان رژیم هرگونه بمب‌گذاری را مردود می‌دانستند، پس از جلسه‌ی سران رژیم در حضور خامنه‌ای در شیراز، یکباره ورق برگشت و تمامی مسئولان روی بمب‌گذاری دست گذاشتند و برای ایجاد موازنه و منحرف کردن افکار عمومی بخصوص دانشجویان به «میمنت» حضور خامنه‌ای در شیراز، اقدامات کمیته انضباطی دانشگاه شیراز علیه ۳۰ نفر از دانشجویان را لغو کردند. تا نشان دهند که حضور خامنه‌ای بی «برکت» نیست. 

 

محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات اولین نفر بود که ۱۸ اردیبهشت خبر بمب‌گذاری را تأیید کرد:

«حادثه  انفجار حسینیه سیدالشهدا(ع) شیراز ناشی از خرابكاری و بمب‌گذاری بوده است گفت  : عوامل این حادثه شناسایی و دستگیر شده اند .  حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای چهارشنبه شب در گفت وگو با  خبرنگار خبرگزاری انتخاب در شیراز افزود: فرد اصلی این حادثه كه قصد فرار از كشور  را داشت پس از یك رشته اقدامات اطلاعاتی شناسایی و به همراه مقادیری مواد منفجره،  بازداشت شد  .وی گفت: همچنین پنج نفر از عوامل این گروه شناسایی و بازداشت  شدند . »

 

http://www.tiknews.net/display/?ID=60249&page=1

 

سپس پور محمدی وزیر کشور همان روز به صحنه آمد: خبرنگار «انتخاب» در شیراز، از برگزاری جلسه مصطفی  پورمحمدی وزیر کشور - که در شیراز به سر می برد - با اعضای ارشد کانون رهپویان وصال  و خانواده شهدا  و جانبازان این حادثه «تروریستی»  خبر داد. خبرگزاری مزبور به نقل از پورمحمدی گفت: «در حین حرکت به سوی محل برگزاری اجتماع شما، برای عرض  تسلیت آمده بودم اما در اواسط راه،‌ یکی از برادران با من تماس گرفت و گفت که  بمبگذاران حادثه اخیر را دستگیر کردیم»

به گزارش خبرگزاری انتخاب، ‌پورمحمدی گفته است: «این تروریست ها که  در یکی از استان های دیگر؛ در حال عملیات برای انجام بمب گذاری بوده‌اند، دستگیر  شده و به بمب گذاری در حسینیه شیراز اعتراف کرده اند .

پورمحمدی در ادامه این جلسه، همچنین تصریح کرد: تروریست  های انفجار اخیر، در مقابل همین حسینیه اعدام خواهند شد . »

http://www.tiknews.net/display/?ID=60249&page=1

 

پورمحمدی همچنین دستگیری بمب‌گذاران را به برکت حضور خامنه‌ای در شیراز نسبت داد و گفت:

 

«براساس  ارزیابی‌های اولیه كارشناسان پیش بینی می‌شد كه وسایل نمایشگاه علت حادثه باشد، با  این حال ذهن ما متوجه خرابكاری نیز بود اما به دلیل انجام كارهای اطلاعاتی و برخی  شرایط خاص، اطلاع رسانی صورت نگرفت  .

وی اضافه كرد : به بركت حضور مقام معظم  رهبری و صفای مردم شیراز و فارس در استقبال بی نظیر از رهبر معظم انقلاب، خداوند  نیز لطف كرد و علت حادثه روشن و عوامل آن نیز بازداشت  شدند .
وزیر كشور  گفت : بازداشت این عوامل یك عیدی به مردم و خانواده‌های شهدای این حادثه بود كه به  دلیل سفر رهبری و استقبال پرشور از ایشان اعطا شد»

 

http://www.tiknews.net/display/?ID=60249&page=1

 

پرت‌وپلاهای گفته شده از سوی پورمحمدی که یکی از مسئولان کشتار ۶۷ و قتل‌های زنجیره‌ای بوده است، نیاز به تجزیه و تحلیل ندارد و به خوبی پریشانی وی را می‌رساند. اما یک چیز مشخص است از ابتدا به دنبال سبک و سنگین کردن هر یک از سناریوها بودند.

 

دروغگو کم حافظه است


اما از آن‌جایی که دروغگو کم حافظه است، ادعاهای بعدی پورمحمدی دستش را رو کرد و سناریو سازی رژیم را اثبات کرد. به تناقضات در گفته‌های پورمحمدی و همچنین اژه‌ای توجه کنید:

 

«پورمحمدی  هم‌چنین درباره برخی انتقادات مطرح مبنی بر خرابكارانه ندانستن این اقدام، هم‌چنین  شهید نخواندن جان‌باختگان حادثه در ابتدا گفت: ما بر اساس نگاه كارشناسانه حركت و  سعی كردیم خیلی صادقانه با مردم صحبت كنیم و فكر می‌كنم مردم نیز از ما این را  می‌پذیرند. خود من در جمع خانواده‌های شهدای این حادثه حضور پیدا كردم و نگاه  صمیمانه و پذیرش منطقی را كه داشتند احساس كردم؛ آنها می‌فهمند كه ما صادقانه حرف  می‌زنیم .

وی در عین حال گفت: از نظر كارشناسی حدس اول این بود كه حادثه ناشی از  اقلام نمایشگاهی است اما در ذهن ما زمینه خرابكاری نیز بود؛ گرچه دلیل كافی و  مستندات روشن در این زمینه نداشتیم؛ ولی با این ذهنیت كار را به صورت متمركز  پی‌گیری كردیم و خوشبختانه این پی‌گیری‌ها زود به نتیجه رسید و واقعا این لطف الهی  و كمی خارج از پیش‌بینی ما بود كه به این زودی به نتیجه برسیم .

وزیركشور افزود   نفس شهدای حادثه و جانبازان و روح بلند آنها در این زمینه به ما كمك كرد و اجازه  نداد دشمنان، سالم از این صحنه بگریزند و ماهیت آنها برای مردم ما كشف نشود و  فتنه‌های آنان درباره مردم شریف ایران به نتیجه برسد .  پورمحمدی ادامه داد  : خوشبختانه پی‌گیری‌ها به نتیجه رسید و در اولین لحظه كه عوامل حادثه شناسایی شدند  با مسوولان حسینیه با احتمال در این ارتباط صحبت كردم و همین كه به شیراز رفتیم و  قضیه قطعی شد، قاطع در این ارتباط حرف زدیم .

وی گفت: قبل از این كه به شیراز  برویم گزارش‌هایی به من و وزیر اطلاعات رسید كه عوامل حادثه دستگیر شده‌اند و برای  ما قطعی شد كه حادثه خرابكاری بوده است، بعد از آن كه به شیراز رفتیم همان جا خدمت  مقام معظم رهبری سر نماز مغرب و عشا قضیه را مطرح كردیم و ایشان نیز به ما گفتند  بروید و به مردم بگویید كه در همین راستا در جمع خانواده‌های شهدا و جانبازان این  حادثه حضور یافتم ، وزیر اطلاعات نیز در این ارتباط مصاحبه‌ای كردند .

 

http://www.aftab.ir/news/2008/may/10/c1c1210419649_politics_iran_rahpooyan.php

 

پورمحمدی در سخنرانی برای خانواده‌ی کشته شدگان کانون رهپویان می‌گوید:

«من صبح به گونـﻪای دیگر با آقای انجوی صحبت کردم، از صبح تا حالا به نحو دیگری حرف مـﻰزنم. یعنی اطلاعاتی که از صبح تا حالا به ما رسید متفاوت از اطلاعات صبح ما بود و اطلاعاتی که دیروز داشتیم. دیروز اجمالاً بر اساس تحلیل قبلـﻰمان بودیم با یک سری تغییرات، ولی هـﻢچنان برداشت اولیه بود.

 

http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=249&aid=2897

 

چنانچه ملاحظه می‌کنید پورمحمدی در خبر اول مدعی بود که «در اواسط راه،‌ یکی از برادران با من تماس گرفت و گفت که  بمبگذاران حادثه اخیر را دستگیر کردیم» و  در خبر دوم مدعی است که قبل از این که به شیراز برود گزارش دستگیری عوامل حادثه را دریافت کرده بود و بعد از طرح آن در حضور خامنه‌ای و به دستور او خبر را در جمع «خانواده‌های شهدا و جانبازان این  حادثه» اعلام کرده است. 

و در سخنرانی خود می‌گوید که از صبح تا حالا همه چیز عوض شده است.

پورمحمدی که به خوبی توجیه نشده است، نمی‌داند بالاخره در کجا و به چه شکل و کی خبر دستگیری عوامل حادثه را شنیده است!

اژه‌ای مدعی است که «فرد اصلی این حادثه كه قصد فرار از كشور  را داشت پس از یك رشته اقدامات اطلاعاتی شناسایی و به همراه مقادیری مواد منفجره،  بازداشت شد». در همان حال پورمحمدی مدعی است که «این تروریست ها که  در یکی از استان های دیگر؛ در حال عملیات برای انجام بمب گذاری بوده‌اند، دستگیر  شده و به بمب گذاری در حسینیه شیراز اعتراف کرده اند «.. معلوم نیست عامل بمب‌گذاری در حسینیه «قصد فرار از کشور را داشته» یا «در حال عملیات برای انجام بمب‌گذاری بوده» است؟ جنایتکاران حتا تلاش نمی‌کنند حرف‌هایشان را یکی کنند.

از این ها خنده دار تر ادعاهای سید محمد انجوی‌نژاد است. وی در سخنرانی ۲۱ اردیبهشت خود و پس از اعلام دستگیری بمب‌گذاران می‌گوید:

«این افراد در هتلی در تهران مشغول تهیـﻪی بمب بودﻩاند که قسمتی از بمب منفجر شده و صدایی به وجود مـﻰآید، یکی از آﻥها به هلاکت مـﻰرسد، یکی دیگر مجروح شده و سه چهار نفر دیگر فرار مـﻰکنند. چون شاخـﻚهای امنیتی نظام در مورد این مسأله حساس بود، بلافاصله این مواد آزمایش شده و با موادی که در ایـﻦجا استفاده شده بود مطابقت داده شد و مشخص شد که هر دو یکی مـﻰباشد. خیلی سریع پیگیری کرده و عدﻩای که فرار کرده بودند را در مسیر خروج از کشور بازداشت کردند.»

 

http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=223&aid=2902

 

به این تناقض گویی‌ها اطلاعیه وزارت اطلاعات را هم بایستی اضافه کرد. در این اطلاعیه موضوع به گونه‌ای ‌آمده که گویا در عملیات وزارت اطلاعات یک نفر از بمب‌گذاران به هلاکت رسیده و بقیه دستگیر شده‌اند.

 

چنانکه ملاحظه می‌شود پورمحمدی مدعی است که این افراد «در یکی از استان‌های دیگر، در حال عملیات برای انجام بمب‌گذاری» دستگیر شده‌اند و انجوی نژاد معتقد است «این افراد در هتلی در تهران مشغول تهیـﻪی بمب بودﻩاند» که دستگیر شده‌اند!

 

دری نجف‌آبادی وزیر اطلاعات سابق که به خاطر از پرده بیرون افتادن نقشش در قتل‌های زنجیره‌ای مجبور به استعفا شد، در مقام دادستان کل کشور، دستگیر شدگان را به اسرائیل و کانادا منتسب کرد و گفت:

 

«جرياني از طريق تلفن همراه مسايل را به عوامل خود در کشور کانادا  منتقل مي کرد و اين عوامل اطلاعات دريافتي را به عوامل اصلي در اسراييل منتقل می  کرد .... اين اطلاعات پس از دريافت در اسراييل و بهره  برداري، از ميان مي رفت. وي گفت: شاخه هاي اين جريان در مشهد مقدس فعال بود  و حفاظت اطلاعات قوي نيز داشتند.»

 

http://www.fararu.com/vdcj8iev.uqevvzsffu.html

 

پس از اعلام بمب‌گذاری، یکی از سؤالاتی که مسئولان امر و سناریو نویسان وزارات اطلاعات باید به آن پاسخ می‌ داند این بود که مسؤلیت بمب‌گذاری را متوجه چه گروهی کنند. از ابتدا، سناریوهای مختلفی را پیش روی داشتند. کانون رهپویان وصال به خاطر سیاست جنایتکارانه‌ای که داشتند، تیغ تیز حملات خود را متوجه‌ی هموطنان بهایی و اهل سنت کرده بودند. از آن‌جایی که این کانون محل نشر عقاید انجمن حجتیه و ضد بهاییت است، اولویت را به معتقدان این دیانت داده بود. اما بعید بود کسی بپذیرد که بهاییان عامل بمب‌گذاری هستند.

در این میان جسته و گریخته به دست داشتن «منافقین» در این جنایت هم اشاره می‌شد. مقامات رژیم در گذشته نیز بارها چنین اتهاماتی را متوجه مجاهدین کرده بودند که پس از مدتی نادرستی آن‌ها به اثبات رسیده بود. در شرایط جدید در حالی که مجاهدین در دادگاه انگلیس تلاش می‌کردند برچسب «تروریستی» را که غرب برای نزدیکی به رژیم به آن‌ها زده بود از خود بزدایند و به موفقیت چشم‌گیری در این زمینه نائل آمده بودند، بعید بود کسی در همان ابتدای امر هم این دسته اتهامات را بپذیرد و بیشتر باعث مضحکه شدن رژیم در سطح بین‌المللی می‌شد.

به اهل سنت از این جنبه نپرداختند که می‌ترسند، شیعیان متعصب اقدامی علیه سنی‌‌ها انجام دهند و این مسئله به جنگ بین شیعه و سنی منجر شود که در حال حاضر به نفع‌شان نیست.

بنا به دلایل گوناگون دیگر که خارج از حوصله این مقاله است، سناریوهای مختلف را کنار گذاشته و مسئولیت را متوجه‌ی «انجمن پادشاهی ایران» به رهبری کلاهبردار و شیادی به نام فرود فولادوند کردند که پس از بالا کشیدن پول مردم، دو سالی است که از نظرها پنهان شده و ادا و اطوار «امام غایب» را در می‌آورد.

 

فرود فولادوند کیست؟

 

فرود فولادوند که نام اصلی وی فتح‌الله منوچهری است بنا به اخباری که در سایت‌های اینترنتی انتشار یافته، پیش از انقلاب با ساخت فیلم های خانوم خانوما (1351) سازنده و بازیگر، شهر شراب (1355)، وقتی كه آسمان بشكافد (59- 1354) شانس خود را آزمایش کرد. وی که در سال‌های اخیر پز ضد عرب به خود گرفته بود و در مذمت «تازیان» سخن می‌گفت، بیش از ۱۰ سال در مصر به سر برده و در سال ۵۹ فیلم مشترک ایران و مصر تحت عنوان «قلب من قدس» را در حمایت از اعراب و دست‌یابی‌شان به پایتخت آرمانی‌ اسلام، بیت‌المقدس ساخته بود. سایت آفتاب وی را یکی از دوبلورهای فیلم‌های خارجی در استودیو میثاقیه پیش از انقلاب معرفی کرد.

 

محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات رژیم درباره دستگیر شدگان و ارتباطاتشان گفت:

«افرادی که به اتهام دست داشتن در بمبگذاری در شیراز دستگیر شده اند از چند سال پیش در ایران فعالیتهای خرابکارانه داشته و با کشورهای غربی، از جمله بریتانیا و آمریکا مرتبط بوده اند اما با اینکه از طریق وزارت خارجه ایران، "اطلاعات خوبی" در مورد این گروه و کارهای "خرابکارانه" آنها به این کشورها فرستاده شده، این کشورها نه تنها برخوردی با آنان نکردند بلکه به حمایت و پشتیبانی از آنها هم پرداختند. »

 

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2008/05/080507_mf_shiraz_arrest.shtml


 «غلامحسین محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات در حاشیه همایش  دادستان‌های سراسر كشور در خصوص هویت عوامل انفجار حسینیه شیراز گفت: همه كسانی كه  در این حادثه دست داشته‌اند از اتباع كشور خودمان هستند و در رابطه با این حادثه  تاكنون ۱۵ نفر بازداشت شده‌اند .

وی عوامل حادثه بمب‌گذاری شیراز را مرتبط با  شبكه رسانه‌ای یور تی.وی دانست و خاطرنشان كرد: عقبه رسانه‌ای این شبكه اطلاعاتی  از سال ۸۳ در انگلستان آغاز به كار كرده بودند .

اژه‌ای هرگونه ارتباط عوامل  حادثه شیراز را با گروهك منافقین رد كرد و یادآور شد: در خصوص چگونگی عمل و فعالیت  این شبكه به زودی اطلاع رسانی جامعی صورت خواهد گرفت .

وی همچین خاطرنشان كرد :  عوامل این حادثه درصدد بمب گذاری در یكی از سركنسولگری‌های روسیه در ایران بودند .  »

 

http://www.aftab.ir/news/2008/may/14/c1c1210768445_politics_iran_rahpooyan.php

 

هرچه جلوتر می‌روند موضوع مضحک‌تر می‌شود. کار به جایی می‌رسد که وزارت اطلاعات مدعی می‌شود که

« این گروه تروریستی قصد داشته است در ادامه اقدامات تروریستی خود طرح های برنامه ریزی شده در آمریکا، نظیر انفجار در نمایشگاه کتاب تهران و برخی مراکز علمی، آموزشی و مذهبی و همچنین هدف قرار دادن مردم و ایجاد نا امنی در مکان های پرتردد و پرجمعیت شهرهای مختلف کشور را انجام دهد.»

همچنین وزارت اطلاعات در اطلاعیه‌ای که انتشار می‌دهد می‌نویسد: «مدارک به دست آمده از اعترافات متهمین حاکی است، ماموران آمریکایی، ماموریت اصلی گروه متلاشی شده را ایجاد رعب و وحشت در میان مردم شهرهای ایران تعیین کرده بودند که اقدامات تروریستی علیه کنسولگری روسیه در گیلان و انفجار در خطوط نفتی جنوب کشور نیز جزو اهداف خرابکارانه این گروه بوده است و به همین دلیل مراکز آمریکایی برای این شبکه برنامه های آموزش غواصی جهت شناسایی لوله های نفتی زیر دریا در خلیج فارس تدارک دیده بودند.»

 

http://www.aftabnews.ir/vdcaiin49wnm0.html

 

بلاهت را می‌بینید، این همه لوله روی زمین در منطقه وجود دارد، آنوقت سناریو نویسان وزارت اطلاعات مدعی می‌شوند آمریکایی‌ها به افراد این گروه غواصی یاد می‌دادند که لوله‌‌های نفتی زیر دریا را شناسایی و لابد بعداً آن‌ها را منفجر کنند. گویا ماهواره‌های جاسوسی از انجام چنین کارهایی عاجز هستند و انگار ناوهای جنگی هواپیمابر آمریکا در منطقه که هریک برای اشغال یک کشور کافی هستند، نمی‌توانند از عهده‌ی چنین اموری برآیند.

مسئولان اطلاعاتی رژیم علاوه بر آمریکا، پای انگلستان و اسرائیل و موساد را هم به میان می‌کشند و هر روز دروغی را بر دروغ‌های قبلی می‌افزایند.

برای این که معلوم شود چرا «انجمن پادشاهی ایران» و گروه فولادوند از سوی مسئولان اطلاعاتی انتخاب شد، مجبورم به سابقه‌ی امر اشاره کنم.

 

انفجارهای خرداد ۸۴ تهران و اهواز و کشتار مردم بیگناه

 

سه سال پیش قبل از انتخابات ریاست جمهوری دور نهم، در بعد از ظهر یک شنبه ۲۲ خرداد ۸۴ که مصادف است با ۱۲ ژوئن ۲۰۰۵ در گرماگرم رقابت‌های انتخاباتی ، سه بمب از سوی یکی از جناح‌های رقیب و جنایتکار رژیم در قسمت‌های مختلف تهران منفجر شد که در یک مورد با تلفات جانی در میدان امام حسین نیز  همراه بود.  جناح نظامی رژیم و باندهای سیاه وابسته به سپاه پاسداران عامل این جنایت بودند. هدف اصلی این انفجارها ایجاد هراس در دل مردم و معطوف کردن نگاه آن‌ها به مسئله‌ی امنیت و ثبات در کشور بود. به این ترتیب آن‌ها می‌‌خواستند به مردم تفهیم کنند به جناحی که شعار برقراری «امنیت» می‌دهد رأی دهید تا شاهد چنین مواردی نباشید.

 

بنگاه خبر پراکنی بی بی سی روز ۱۳ ژوئن ۲۰۰۵ گزارش داد:

«به گفته خبرگزاری های ایران در این انفجار دو نفر کشته شده اند اما سایت پلیس ایران به نقل از سعید مرتضوی دادستان تهران تعداد کشته شدگان را 3 نفر ذکر کرده است. حال دو نفر از مجروحان حادثه نیز وخیم گزارش شده است. مقامات می گویند ماموران امنیتی ایران، دست کم سه بمب دیگر را در سطح پایتخت خنثی کرده اند. یک مقام ارشد امنیتی مدعی شد که آمریکا و احتمالا بریتانیا در این حملات دخالت داشته اند. با اینهمه، جهانبخش خانجانی، سخنگوی وزارت کشور ایران در گفتگویی با بخش فارسی بی بی سی این احتمال را بعید ندانست که این انفجارها منشا داخلی داشته باشد.»

 

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/06/050612_sm-tehran-blast.shtml

 

بی بی سی در ادامه گزارش خود نوشت:

«ساعاتی پیش از بمبگذاری در تهران، شهر اهواز در جنوب ایران نیز صحنه چهار انفجار بود که گفته می شود هشت کشته و بیش از هفتاد زخمی بر جای گذاشته است.

هیئت دولت ایران دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی را مامور کرد تا موضوع انفجارهای شهر اهواز را که "اقدامات تروریستی و جنایت آمیز" خوانده شد، پیگیری کند. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، عالی ترین نهاد امنیتی در ایران، شامگاه یکشنبه با انتشار اطلاعیه ای، انفجار در شهرهای ایران را به منظور جلوگیری از "حضور پرشور مردم" در انتخابات آتی ریاست جمهوری دانست.

 

بمبگذاری مرگبار

انفجار مرگبار روز یکشنبه در جنب یک پمب بنزین و نزدیک ایستگاه اتوبوس خط پررفت و آمد امام حسین - میدان خراسان رخ داد. هنگام وقوع حادثه، اتوبوسی در ایستگاه نبود. بمب، درون یک سطل زباله در ابتدای خیابان هفده شهریور، حوالی میدان امام حسین تهران کار گذاشته شده بود. ماموران پلیس و آتش نشانی در صحنه حادثه حضور یافتند و این منطقه تجاری و پرازدحام را احاطه کردند.

 مقامات امنیتی و انتظامی تایید کردند که در رویدادی دیگر، یک بطری حاوی مواد منفجره در مرکز تهران، ظاهرا به کمک دستگاه کنترل از راه دور آتش گرفته است. این حادثه، در زیرزمین یک مرکز کامپیوتری در خیابان ولیعصر تهران، بالاتر از چهارراه طالقانی رخ داده و تلفاتی نداشته است.

جهانبخش خانجانی، سخنگوی وزارت کشور ایران هم در گفتگو با بی بی سی خبر انفجار دیگری در حوالی خیابان دماوند در شرق تهران را تایید کرد.

بر اساس گزارشها، این انفجار نزدیک مسجدی در میدان تسلیحات در منطقه وحیدیه رخ داد و یک بمب صوتی و دست ساز در مقابل منزل یک روحانی کار گذاشته شد که به شیشه های چند خانه و خودرو خساراتی را وارد کرد اما تلفاتی را در بر نداشت.

 

"دخالت خارجی"

علی آقامحمدی، رئیس کمیته تبلیغات شورای عالی امنیت ملی ایران به خبرنگار بی بی سی در تهران گفت که مسئولان ایرانی سه بمب دیگر را نیز در تهران پیش از انفجار خنثی کرده اند.

او گفت مطمئن است که آمریکایی ها در این حملات نقش دارند و همچنین اظهار داشت که بریتانیا نیز ممکن است در این ماجرا دخالت داشته باشد اما هیچ دلیلی برای ادعای خود ارائه نکرد.

آقای آقامحمدی همچنین در گفتگوی جداگانه ای با ایسنا "گروههای وابسته به رژیم سابق صدام را مسوول انفجارهای اخیر اهواز دانست".

"گروههای وابسته به رژیم سابق صدام که در جنگ تحمیلی علیه ملت ایران به این رژیم کمک کرده بودند و مقر آنان تاکنون در کشورهای غربی می‌باشد مسوول انفجارهای اهواز می‌باشند."

با اینهمه، آقای آقامحمدی در پاسخ به این سوال که "آیا سازمان مجاهدین خلق مسئول این انفجارها بوده یا خیر گفت: خیر در این مقطع منظور ما مجاهدین نیست".

در مقابل، جهانبخش خانجانی سخنگوی وزارت کشور این احتمال را رد نکرد که ممکن است گروههایی برای ایجاد فضای امنیتی در کشور و سوق دادن رای دهندگان به سمت نامزدی خاص دست به این انفجارها زده باشند.

 

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/06/050612_sm-tehran-blast.shtml

 

از همان ابتدا تردیدی نبود که بمب‌گذاری های مزبور، کار جناح‌های داخلی رژیم است. برای همین با گذشت سه سال از بمب‌گذاری ‌های مزبور، هیچ‌ یک از جناح‌های رژیم صلاح ندیدند که خبری در باره‌ی عاملان مربوطه انتشار دهند و یا موضوع را پیگیری کنند. اصلاً شتر دیدی، ندیدی.  دستگاه اطلاعاتی نیز سکوت پیشه کرد. نمایندگان مجلس و به ویژه ۳۰ نماینده تهران اعم از «اصلاح طلب» و «اصول‌گرا» نیز پیگیر موضوع نشدند و سؤالی را در این زمینه در مجلس مطرح نکردند. احمدی نژاد هم که صبح تا شب به دنبال پیدا کردن ریشه‌های مافیا در ایران است، سخنی در این باره بر زبان نیاورد. علی آقا محمدی که مسئول میز عراق شورای امنیت ملی و ترورهای انجام گرفته در این کشور است نیز دیگر صحبتی از دخالت آمریکا و انگلیس به میان نیاورد و موضوع از آن‌جایی که منشاء داخلی داشت به سرعت به دست فراموشی سپرده شد. سخنگوی وزارت کشور هم روزه سکوت گرفت و مشخص نکرد منظورش از «نامزد خاص» کیست و چه گروه‌هایی قصد «ایجاد فضای امنیتی در کشور» داشته‌اند.

 

همان موقع پس از انفجار های تهران و اهواز، فرود فولادوند بنیانگذار «انجمن پادشاهی ایران» برای مطرح کردن خود و سرکسیه کردن مشتی کوته فکر که به او و گزافه‌گویی‌های «هخا» گونه‌اش اعتماد کرده بودند، در کانال تلویزیونی خود مسئولیت این انفجارها را به عهده گرفت تا قیمتش را بالا ببرد اما با واکنش دولت انگلیس و واحد ضد تروریستی اسکاتلندیارد مواجه شد. اما مقامات رژیم وقعی به ادعاهای او و واکنش دولت انگلیس نگذاشتند؛ چرا که منافعشان اقتضا نمی‌کرد روی مسئله‌ حساس بمب‌گذاری در پایتخت در روزهای پیش از انتخابات مانور دهند. در دعوایی که در جریان خیمه‌شب‌ بازی انتخابات دور نهم ریاست جمهوری رژیم بین جناح‌های مختلف آن برپا شده بود و کار به اعتراض رسمی رفسنجانی و کروبی و حتا قالیباف و لاریجانی کشیده شده بود، این احتمال وجود داشت که رقبا به ویژه با در دست داشتن وزارت کشور و بخشی از دستگاه امنیتی برای زیر سؤال بردن احمدی‌نژاد و جناح نظامی رژیم به افشاگری‌‌ درباره‌ی ماهیت بمب‌گذاران بپردازند و دست مقامات رژیم را در پوست گردو بگذارند.

 

روز شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴ خبرگزاری‌ها از بازداشت چهار نفر در یورش ضدتروریستی اسکاتلندیارد در لندن خبر دادند. در حالی که بی بی سی فارسی بدون اشاره به هویت بازداشت شدگان از جستجوی محل اقامت آن‌ها توسط پلیس خبر می داد، سایت تندر وابسته به «انجمن پادشاهی ایران» و فرود فولادوند از هویت دستگیر شدگان به شرح زیر پرده برداشت:

 

«امروز ساعت ۴ بامداد به وقت لندن استاد فولادوند پس از پایان دادن بخش نخست برنامه تلویزیونی خود توسط پلیس انگلستان بازداشت شد. دلیل این بازداشت را پلیس انگلیس «فعالیت تروریستی» اعلام کرده است.

جالب توجه است که دولت فخیمه درست در هنگام «انتخابات» در ایران و پیش از پخش برنامه ویژه Your TV در باره این انتخابات، به یاد رسیدگی به اتهام «تروریست» بودن استاد فولادوند افتاده است.

هویت اتهام زنندگان ذکر نشده است. ولی با توجه به رفتار کشورهای اروپایی در ماه‌های اخیر، این اقدام دولت فخیمه را میتوان نشانه علاقه شدید اروپا در حفظ جمهوری اسلامی دانست. به استاد فولادوند اجازه تماس تلفنی با خارج داده نشده است. تنها اعضای خانواده میتوانند وی را ملاقات کنند. روزنامه Times چاپ لندن گزارش میکند که بازداشت استاد فولادوند و سه نفر دیگر از یاران انجمن پادشاهی ایران، از ماه ها پیش برنامه ریزی شده بود و مراکز سکونت آنها ماه‌ها از سوی MI5  زیر نظر بوده است. Guardian  روزنامه دیگر انگلستان و پیش از آن خبرگذاری BBC نیز از ذکر نام بازداشت شدگان و نام انجمن خودداری کرده اند.

بازداشتها توسط بخش ضد ترور Scotland Yard  با استناد به بند ۴۱ قانون Terrorism Act  در محله‌های Barnet  و Finchley  انجام شد. شب گذشته بازداشت شدگان در اداره پلیس Paddington Green بازجویی شدند.
این روزنامه به نقل از پلیس گزارش میکند که: هیچ گونه مدرکی دال بر فعالیت تروریستی بازداشت شدگان علیه انگلستان پیدا نشده است و همچنین روشن نشد که هدف احتمالی در ایران چه میتواند باشد.»

 

اما سایت بازتاب وابسته به محسن رضایی و دستگاه اطلاعاتی رژیم به منظور توهم پراکنی با دستکاری اخبار مربوطه، در تیتر خود خبر از دستگیری  « ۴ عضو احتمالی مجاهدین توسط سرویس امنیتی انگلیس» داد:

«چهار نفر در شمال لندن پس از یورش ماموران پلیس به آدرس هایی در ناحیه بارنت و فینچلی دستگیر شده اند. به نظر می رسد هدف این عملیات یک گروه ناراضی ایرانی باشد. این بازداشت ها تحت قوانین ضدتروریستی بریتانیا انجام شده است و این چهار نفر هم اکنون در پاسگاه های پلیس لندن تحت بازجویی هستند. ماموران مسلح پلیس در نخستین ساعات روز جمعه به عنوان بخشی از عملیات طولانی خود که با پشتیبانی "ام آی 5" (سازمان اطلاعات بریتانیا) انجام می شود به محل اقامت این افراد یورش بردند. دنی شا، خبرنگار امور داخلی بی بی سی می گوید تصور نمی شود این افراد با القاعده مرتبط باشند یا سرگرم طراحی حملات تروریستی در داخل بریتانیا بوده باشند. این افراد 31 ساله، 37 ساله، 58 ساله و 63 ساله هستند اما ملیت های آنها فاش نشده است. ماموران پلیس هم اکنون سرگرم جستجوی محل هایی است که آنها در آن بازداشت شدند. البته دو نفر از آنها در اتومبیلی در محله بارنت دستگیر شدند. کلیه این افراد در ایستگاه "پدینگتون گرین" در لندن تحت بازجویی قرار دارند»

 

http://baztab.com/news/25441.php

 

سایت تندر وابسته به فولاد وند روز 18 ژوئن ۲۰۰۵، خبر آژادی فولادوند را منتشر  کرد: «ساعت ۵ بامداد به وقت لندن توانستیم دوباره صدای استاد را، پس از ۴۸ ساعت، از طریق ماهواره بشنویم. پیش از آن کامران و لحظاتی بعد همسر وی آزادشده بودند. »

 

پس از این ماجرا، تلویزیون فولادوند همچنان به کار خود ادامه ‌داد و با هیاهویی که به پا کرده بود به جمع‌آوری کمک مالی برای انجام عملیات‌های «تندر» مشغول شد. پیش از این در اسفند ۸۳، ۵۹ نفر از مسافران ایرانی(اعم از زن و مرد و کودک) هواپیمای لوفت هانزا که جملگی هواداران فرود فولادوند بودند و  خود را عضو گروه «کاوه» معرفی می‌کردند، در فرودگاه بروکسل در اعتراض به سیاست مماشات اروپا با جمهوری اسلامی از هواپیما پیاده نشده و به این ترتیب اعتراض خود به اوضاع حاکم بر ایران را نشان دادند. این افراد که دارای پاسپورت اروپایی بودند از فرانکفورت به بروکسل سفر کرده بودند. پس از این ماجرا تعدادی از هواداران این انجمن در مقابل يکي از ساختمان هاي پارلمان اروپا، چندين اتومبيل را با زنجير به هم متصل کردند. وي سپس از مردم ايران خواست تا از تردد در شهر هاي کشور خودداري کنند و آن‌ها را به ریختن میخ در خیابان‌ها و پنجر کردن اتومبيل ها تشويق کرد. در مرحله بعدي او از آتش زدن پمپ بنزين ها خبر داد و چند روز قبل از بازداشت آتش کشيدن حجره بازاري ها را نيز خواستار شده بود.

در اسفند ۸۳ حمید رضا محمدی به دلیل ارتباط با فرود فولادوند در تهران دستگیر و در بازداشتگاه ۲۰۹ اوین تحت شکنجه قرار گرفت. وی در سال ۸۵ پس از یک سال و نیم بازداشت به ۶ سال زندان محکوم شد.

 

در ژانویه ۲۰۰۷ به یکباره تلویزیون مزبور تعطیل شد و فولادوند که تا پیش از آن با یک اسلحه‌ی قلابی در تلویزیون ظاهر شده و با دادن رکیک ترین فحش‌های ممکن، مخالفانش و عناصر وابسته به رژیم را تهدید می‌کرد، مخفی شد و  از آن زمان نقش «امام غایب» را بازی می‌کند.

گفتار فولادوند که در لینک زیر آمده، بسیار مستهجن و دور از اخلاق است. در صورتی که خواستید آن را تماشا کنید، لطفاً رعایت محیط پیرامون خود را بکنید.

http://www.youtube.com/watch?v=-wj-QUTJ37w&feature=related

 

این لینک هم مربوط به توهین او در باره‌ی هم‌وطنان آذری است.

 

http://www.youtube.com/watch?v=L1dtxBcINdk&feature=related

 

پس از شروع دوران «غیبت» یکی از منسوبین او در مصاحبه با تلویزیون میبدی مدعی شد که وی در ترکیه و به هنگام رفتن به داخل کشور توسط عوامل رژیم به قتل رسیده است. اما جنازه‌ای در بین نیست و معلوم نیست چه بر سر فولاوند آمده است. مطالب وی روی اینترنت نیز با عنوان جان باخته راه وطن و ... انتشار می‌یابد. عده‌ای معتقدند که وی به اسپانیا گریخته است و با پول‌های به دست آمده مشغول خوش‌گذرانی است.

از طرف دیگر عده‌ای در رادیو اینتر نتی تندر که مرکزش در لس آنجلس است، مدعی شروع دوران «غیبت» او شدند. ظاهراً ظهور او همراه با سرنگونی رژیم خواهد بود.

 

سایت تندر پاسخ و پرسش در مورد سرنوشت فرود فولادوند را به شرح زیر انتشار داد:

«آقای فولادوند کجا هستند؟

ایشان پس از یک دوره برنامه‌های علنی و آموزشی و تبلیغاتی انجمن پادشاهی، از سوی انجمن مرکزی به میهن فرا خوانده شدند که به فرزندان کورش و داریوش برای زدن ضربه نهایی به پیکر رژیم منحوس اسلامی بپیوندند.

آقای فولادوند چگونه به ایران رفتند؟

برای رساندن یک شخصیت سیاسی ضد رژیم اسلامی در آن زمان دو راه بیشتر نبود. یکم از طریق هوایی. این راه بسیار خطرناک بود زیرا در مرزهای ایران و در حریم هوایی ایران، رژیم میتوانست به راحتی این هواپیما را مورد حمله قرار دهد و استاد را نابود کند.

دوم از طریق زمینی و یا دریایی. برتری این راه بر راه هوایی این بود که دست کم در دورانی که سفر در کشورهای اروپایی انجام میشود، میتوان امنیت استاد را در پناه تبلیغات عمومی و نظارت وسایل ارتباط جمعی حفظ کرد. تنها سختی این راه قسمت آخر سفر یعنی نزدیکی‌های مرزهای ایران و کشور همسایه بود. این قسمت از سفر میبایست به صورت مخفی انجام شود. لازم به تذکر است که منظور از «مخفی» پنهان بودن حرکت استاد، هم از دید رژیم اسلامی و هم از دید کشورهای غربی و شرقی است.

برای رساندن استاد به میهن راه دوم انتخاب شد که با موفقیت نیز این حرکت به پایان رسید. استاد فولادوند در تاریخ ۱۸ ژانویه ۲۰۰۷ برابر با ۲۸ دی ماه ۶۳۷۰ وارد ایران شدند.


آیا از سلامتی ایشان خبر دارید؟

بله خبر سلامتی ایشان و یاران همراه ایشان (کورش لر و سیمرغ) به دست ما میرسد.


خانم رزیتا و آقای داریوش میگویند که استاد یک باره ارتباطش با دفتر لندن قطع شد. و این خود دلیل آن است که پس از تاریخ
۱۷ ژانویه ۲۰۰۷ برای استاد اتفاقی افتاده است.
استاد و یاران همراه‌اش هیچگاه اهداف خود و گامهای بعدی را با دفتر لندن در میان نمیگذاشتند. اگر هم خبری برای خبرگزاری‌ها، و یا دستوری از سوی استاد برای دفتر لندن ابلاغ میشده است تنها برای رد گم کردن بوده است. این رویه از زمانی شدت گرفت که مشخص شد که اخبار حرکتهای استاد از طریق هم این دفتر به خارج نشت میکند.


گفته میشود که در ماه فوریه استاد فولادوند در یک زد و خورد در مرزهای غربی ایران یا دستگیر و یا کشته شده‌اند. آیا این خبر درست است؟

این خبر که بیشتر از سوی سلطنت طلبان شایع شده است مربوط به یک زد و خورد بین ارتش ایران و افراد حزب «پ ک ک» ترکیه بوده است. نشریات ترک و کرد لیست ۱۸ نفره‌ای که در این درگیری کشته شده‌اند را منتشر کردند که نه تنها اسم استاد در آن میان نبود، بلکه هیچ یک از هواداران انجمن نیز در این درگیری شرکت نداشته است.

چرا استاد فولادوند دست کم یک پیام صدا و تصویری همانند اوسامه بن‌لادن نمیدهد؟

امنیت استاد فولادوند به عهده انجمنهای «فرزندان کورش و داریوش» است. آنها هیچ گونه ریسکی در این زمینه انجام نمیدهند و برای خوشآیند کسی بی گدار به آب نمیزنند. وظیفه آنها نگهداری از استاد مانند نگین در انگشتری است.

رژیم نمیخواهد بداند که استاد در کدام خانه به سر میبرد، بلکه برای او کافی است که بداند استاد در کدام استان و یا شهر نگهداری میشود. به حرکتهای رژیم پس از ورود استاد به ایران توجه کنید. سرکوبها از آن زمان روز به روز شدت گرفته و همیشه همراه با خانه‌گردی به بهانه‌های مختلف بوده است. از جمع کردن بشقاب های ماهواره گرفته تا مبارزه با بد حجابی.

البته اگر دست خود استاد بود شاید در هم آن ده بیست روزه نخست ایشان به پشت میکروفن میرفت و برای همه پیام میداد.

اوسامه بن‌لادن میتواند پیام صوتی و تصویری بدهد زیرا پشتیبانی کشور فلک زده ایران را دارد و پشتیبانی عربستان را دارد و بسیاری از محافل غربی و اروپایی نیز از موقعیت او خبر دارند و از او پشتیبانی میکنند. استاد فولادوند فقط پشتیبانی بچه‌های پاک ایران را دارند که اراده کرده‌اند ایران را با حضور استاد در میان خودشان آزاد کنند. شنوندگان رادیو انجمن و بینندگان تلویزیون انجمن باید تا آزادی ایران برای شنیدن پیام استاد فولادوند شکیبایی به خرج دهند.


آقای انصاری در یک گفتگو در تلویزیون گفت که استاد یا کشته شده است و یا دستگیر شده است. تا چه حد میشود به خبر ایشان اعتماد کرد؟

اگر رژیم او را کشته است و یا دستگیر کرده است، پس چرا اعلام نمیکند؟ از چه کسی رژیم رودربایستی دارد؟
در باره آقای انصاری و سخنانش در این زمینه، به مقاله چرا فولادوند باید بمیرد؟ توجه کنید.


گفته میشود که «فرمانده بهزاد» جاسوس رژیم بوده است و وظیفه او کشاندن استاد به ایران بوده است و او کوشیده است به این ترتیب خود را به استاد نزدیک کند و اعتماد او را جلب کند.

این شایعه بیشتر از سوی دشمنان زیرک تر انجمن و استاد، پخش میشود. هدف از این شایعه این است که حرکت انجمن پادشاهی و سازماندهی آن را محدود به یک رابطه «برنامه ساز تلویزیون» و هوادارانش که با دو تا کلک نمایشی گول هم میخورد نشان دهند. و دست آخر هم بگویند او هم یک چیزی شبیه به «هخا» بود و الحمدالله دیگر نیست.

نخست اینکه: فرمانده بهزاد تنها یکی از فرماندهان انجمن‌ها در ایران است. او از میان ده ها فرمانده دیگر برای رهبری حرکت تندر برگزیده شده است. البته شایعه سازان به اینجا که میرسند میگویند «همه آنها هم از رژیم هستند».
دوم اینکه: استاد فولادوند از سوی انجمن مرکزی و انجمنها به داخل فرا خوانده شده است و دست کم انجمن مرکزی ایشان را گول نزده است.


در برنامه تلویزیونی
XXX  دختر و پسر آقای فولادوند (کیانوش و شراره) گفته‌اند که از ژانویه ۲۰۰۷ تا کنون از سلامتی پدر خود اطلاعی در دست ندارند. آیا این نشانه گرفتاری و یا کشته شدن استاد فولادوند نیست؟


دختر و پسر ایشان به احتمال زیاد درست میگویند و استاد نه مستقیم و نه غیر مستقیم با اعضای فامیل خود تماس گرفته‌اند. استاد فولادوند برای گردش تابستانی به سفر نرفته‌اند. مسئولیت حفاظت از استاد به عهده بچه‌های انجمن در میهن است و آنها حاضر نیستند کوچکترین ریسکی در این زمینه انجام بدهند. خانواده ایشان باید تا آزادسازی میهن به دست جوانان میهن شرایط کنونی را تحمل کنند.


در تارنمای
iransara.info  عکس ماشین آسیب دیده استاد در ترکیه را نشان داده است. آیا واقعا ایشان در این ماشین کشته و یا دستگیر شده‌اند.

هم آنطور که در آن تارنما نیز نوشته شده است این عکس واقعی آن ماشین نیست (not an actual picture). اما یک اتومبیل که از سوی انجمن پادشاهی کرایه شده بود در ماه فوریه بدون سرنشین توسط پلیس راه ترکیه پیدا شده است. این خودرو توسط یاران انجمن در یکی از جاده‌ها رها شده بود. به گزارش پلیس هیچ گونه اثری از جراحت و یا صدمه جانی در آن دیده نشده است. لازم به تذکر است که استاد فولادوند در حرکت خود به سوی میهن هیچگاه وارد خاک ترکیه نشده‌اند.


در تارنمای
iransara.info  به زبان انگلیسی خبر از یک جایزه ۲۵۰ هزار دلاری برای کسی داده است که از محل اقامت استاد فولادوند خبری ارایه دهد. این جایزه از سوی چه کسی داده میشود؟
ما هم نمیدانیم. اما ما از طریق تلویزیون اعلام کردیم که ما حاضر هستیم از محل اقامت استا فولادوند اطلاع بدهیم به شرط اینکه آن
۲۵۰ هزار دلار جایزه در نزد یک وکیل بی طرف سپرده شود. تا کنون نه از تارنمای iransara.info خبری به دست ما رسیده است و نه از جایزه گزاران احتمالی آن.


آیا بسته شدن تلویزیون
YOUR TV  نشانه ازهم پاشیدگی «انجمن پادشاهی» است؟

زندگی انجمن پادشاهی بستگی به باز بودن و یا بسته بودن هیچ رسانه‌ای ندارد. بلکه برعکس این انجمن پادشاهی است که مشخص میکند که در چه زمانی و از چه وسیله‌ای برای ترویج افکار خود استفاده کند.
فعالیتهای تبلیغاتی/ رسانه‌ای انجمن پادشاهی در برون مرز و برای درون مرز از پخش برنامه به روی
HotBird  در زمان پیش از انتخابات دور دوم خاتمی و برای برهم زدن این انتخابات آغاز شد. این تلویزیون پس از ۱۵ روز از سوی گردانندگان اروپایی آن بسته شد. پس از آن انجمن از طریق اینترنت چه به صورت رادیو و تلویزیون اینترنتی و چه از طریق استفاده از سرویسهای عمومی مانند پالتالک، برنامه‌های آموزشی و تبلیغی خود را پخش میکرد.
پس از آن برنامه های آموزشی و تبلیغاتی از طریق تل‌استار
۵ و ۱۲ و با همکاری یورتی‌وی به سوی ایران پخش میشد. در ماه آوریل امسال انجمن پادشاهی تسمیم گرفت که فعالیت تبلیغاتی/رسانه‌ای خود را به سوی ایران تقویت کند و از طریق ماهواره HotBird صدای خود را به ایران برساند.

انجمن پادشاهی مانند هر سازمان سیاسی و پویای دیگری کوشش میکند که بهترین و کاری‌ترین وسیله تبلیغاتی را در اختیار خود بگیرد. این وسیله‌ها همواره قابل تغییر و جایگزینی هستند.»

 

http://www.tondar.org/index.php?itemid=91

 

سناریو نویس های ابله وزارت اطلاعات از روی دست سایت تندر که خود را متعلق به «انجمن پادشاهی ایران» معرفی می‌کند، سناریوی خود در رابطه با انفجار را مو به مو می‌نویسند: 

از آن‌جایی که سایت و رادیو این انجمن در آمریکا قرار دارد و دارای حساب بانکی و صندوق پستی به شرح زیر در آمریکا هستند، وزارت اطلاعات اعلام کرده است که «این گروه تروریستی قصد داشته است در ادامه اقدامات تروریستی خود طرح های برنامه ریزی شده در آمریکا» را اجرا کند. به مطالب زیر که از سایت تندر برداشته شده توجه کنید:‌

 

شماره حساب بانکی:

MR. IMAN AFAR
BANK OF AMERICA
CHECKING  ACCOUNT# 03723-43878
ABA# 122 000 661
LOS ANGELES, CA, USA


از راه صندق پستی در آمریکا:


شما همچنین میتوانید همیاری خود را به صورت اسکناس در پاکت پستی گذاشته و با پست سفارشی به آدرس زیر در آمریکا بفرستید. از فرستادن چک و یا اوراق بهاداری که در آمریکا قابل وصول نیستند خودداری کنید.

 

Radio Tondar
P.O BOX 2553
Huntington park , CA 90255
U.S.A

 

http://www.tondar.org/index.php?itemid=173

 

همچنین این انجمن دارای تلفن‌های پیامگیر و تماس به شرح زیر است:

« تماس با تارنمای تندر:


این تارنما توسط روزبهان
۷۱۰۵ (جمشید) اداره میشود و مقصود از ایجاد آن انعکاس و تمرکز اخبار فعالیت‌های جنبش تندر تا آزادی ایران است.


شماره‌های تارنمای تندر در آمریکا:


تلفن
 +1-818-921-7075
فاکس
 +1-818-276-1921

تماس با یاران انجمن در اروپا:


جهت تماس با بانو نیلوفر سپید میتوانید از طریق زیر تماس بگیرید:


فاکس
 +1-818-276-1921
ایمیل
sepid@tondar.org


ایمیل
 dordaneh@tondar.org

 

 

Press Office:
For media related purposes please contact our press representative Mr. Iman.

Phone:
+1-310-928-1374
Fax:
 » +1-818-276-1921
eMail:
iman@tondar.org

 

 

http://www.tondar.org/index.php?itemid=6

 

رادیو تندر روی اینترنت:
«رادیو تندر» همزمان با ماهواره ها به فرم
mp3-stream در اینترنت پخش میشود. برای شنیدن صدای «رادیو تندر»، از پخش کننده صدا در سمت راست این پنجره (زیر عکس استاد فولادوند) استفاده کنید و یا از امکانات زیر بهره بگیرید:

پیوند مستقیم رادیو در اینترنت:
[پخش زنده رادیو تندر]

رادیو در تارنمای
myspace.com:
در این تارنما علاوه بر گوش دادن به رادیو با هواداران «رادیو تندر» نیز آشنا میشوید.
[پخش زنده رادیو تندر]

رادیو تندر از طریق ماهواره:
ماهواره
HotBird برای پوشش اروپا و آسیا و شمال آفریقا:
آغاز پخش برنامه ها از روز
۱۶ آبان ۶۳۷۱ بوده است و کیفیت زیگنال آن خوب گزارش شده است

 

http://www.tondar.org/index.php?itemid=82

 

از آن‌جایی که یور تی وی، Your TV  در انگلستان مستقر بود، دستگاه اطلاعاتی رژیم این گروه را به انگلستان نیز منتسب کرده‌ است. در حالی که فولادوند دائماٍ به تونی بلر و رهبران اتحادیه اروپا در همین تلویزیون ناسزا می‌گفت.

این انجمن که جز مشتی کلاهبردار و شیاد چیزی پشت آن نیست و احتمال ارتباط آن با دستگاه امنیتی و اطلاعاتی رژیم نیز می‌رود، پس از انفجار شیراز در اولین اطلاعیه خود در فروردین ماه ۸۷ مانند انفجار سه سال  پیش تهران، به دروغ مسئولیت آن را به عهده گرفت تا نزد عده‌ای بی‌خبر از همه جا عرض اندام کند. اما به صورتی کودکانه مدعی شد که تکاوران انجمن به حسینیه حمله کرده و عده‌ای را کشته و زخمی‌کرده‌اند و سالم به پایگاه‌شان بازگشته‌اند.

 

«یورش دلاورانه تکآوران انجمن پادشاهی در شیراز

اخبار 

Posted on: 2008-04-12 by: r7105

 

شامگاه روز شنبه ۲۴ فروردین ۶۳۷۲ شاهنشاهی، تکآوران انجمن پادشاهی ایران در یک یورش دلاورانه به مرکز تجمع مزدوران رژیم اسلامی در «حسینیه سید الشهدا» واقع در «بلوار زرهی» شهر شیراز تعداد زیادی از مزدوران رژیم را کشته و تعداد بیشتری را زخمی کردند.

در این مرکز، که در منطقه ثروتمندان شیراز قرار دارد، افراد بسیجی فعال و خواهران زینب و سر فرماندهان آنها رفت و آمد داشتند که در سالهای اخیر در سرکوب قهرآمیز جوانان و زنان ما بخصوص مبارزان مدنی، شرکت فعال داشته اند.

در این درگیری، تکآوران انجمن پادشاهی، هیچگونه تلفات جانی نداشتند و همه رزمندگان به تندرستی به پایگاههای خود باز گشته‌اند.

انجمن پادشاهی در بیانیه‌ای که ساعاتی پس از انفجار این لانه فساد انتشار یافت، این یورش دلاورانه را سر آغاز «تندر ۲» خواند. لازم به یادآوری است که «تندر» نام برنامه‌های آزادسازی ایران، تدوین شده توسط انجمن پادشاهی است که شامل پنج مرحله‌ی تندر یک تا تندر پنج میباشد. از مرحله «تندر ۲» به بعد حرکتهای خشن جهت براندازی رژیم اسلامی آغاز میشود.

پیش از این انتظار میرفت که مرحله «تندر ۲» با ورود رهبر و بنیانگذار انجمن پادشاهی، فرود فولادوند به ایران، در نوروز سال گذشته آغاز شود.»

 

http://www.tondar.org

 

سپس در اطلاعیه دوم این انجمن موضوع را انفجار و عملیات طرح ریزه شده اعلام کرد:

 

«در پی انفجار و عملیات طرح ریزی شده «تندر ۲» انجمن پادشاهی ایران در شامگاه شنبه ۲۴ فروردین ۶۳۷۲ شاهنشاهی، در مرکز تجمع مزدوران رژیم اسلامی در «حسینیه سید الشهدا» مرکز فسادی، که افراد بسیجی فعال و خواهران زینب، فرماندهان و سر فرماندهان سرکوبگر رفت و آمد داشتند، شورایعالی امنیت رژیم علت، انفجار«حسینیه سید الشهدا را ناشی از وجود برخی مهمات جنگی در این مرکزاعلام کرده است.با وجود اینکه انجمن پادشاهی ایران مسئولیت آن را طی بیانه های پی در پی به عهده گرفته است رژیم درمانده اسلامی آن چنان دربرابر این حرکت غافلگیر شده که برای کاستن وحشت مزدورانش چاره ای جز انکارجنبش توانمندانه تندر توسط انجمن پادشاهی ایران را ندارد.»

 

http://www.tondar.org

 

و در سومین اطلاعیه پس از این که رژیم اعلام کرد عاملان بمب‌گذاری را دستگیر کرده، ادعاهای زیر را مطرح کردند:

 

«بیانیه انجمن پادشاهی در باره ادعای دستگیری تکآوران تندر

 

پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۶۳۷۲ شاهنشاهی

هم میهنان!


تکآوران انجمن پادشاهی ایران در ماه گذشته با انفجار «حسینیه سید الشهدا» در شهر شیراز به عوامل و کارگزاران رژیم اشغالگر اسلامی هشدار دادند که فرزندان دلاور ایران زمین، اراده کرده‌اند تا میهن خود را با مشت و گلوله از دست اهریمن
۱۴۰۰ ساله اسلام و پشتیبانان غربی و شرقی آن برهانند.

با وجود اینکه انجمن پادشاهی طی بیانه‌های پی در پی مسولیت این یورش را به عهده گرفت، رژیم درمانده اسلامی برای کاهش وحشت مزدورانش سیاست انکار و نادیده انگاشتن این یورش را در پیش گرفت. از آن زمان تا کنون رژیم شاهد افزایش درگیری ها و آتش سوزی های بزرگ و کوچک در سرتاسر میهن بوده است.
امروز رژیم اسلامی پس از یک ماه سردرگمی در چگونگی برخورد با این یورش دلآورانه و همچنین درمانده‌گی در پاسخگویی به مزدورانش تغییر سیاست داده و با ادعای دستگیری عاملان این انفجار کوشش در آرام کردن صفوف آشفته خود را دارد. ادعای دستگیری تکآوران تندر به هم آن اندازه نادرست است که ادعای «غیر عمدی بودن» این انفجار میباشد.

روند ضربه های خشن‌تر و کاری‌تر، در ماه‌های آینده باز هم افزایش خواهد یافت و تا آزادی کامل میهن و استقرار «آیین ریشه‌ای» ادامه خواهد داشت.

ما فرزندان این آب و خاک هستیم. ما دختران و پسران کورش و داریوش هستیم. ما دختران و پسران بابک خرمدین هستیم. ما نوادگان بهمن جازویه، کشنده علی تازی هستیم. ما دختران و پسران کیسیا، بانوی مرزبان ایران هستیم. ما بچه های فرود فولادوند هستیم که برای بدست آوردن پیروزی وارد کارزار شده‌ایم.

ما باز هم به مزدوران و عوامل سرکوبگر جمهوری اسلامی اعم از اطلاعاتی و بسیجی و نیروی پاسدار در هر مقام و رده‌ای، هشدار میدهیم که در مقابل جنبش تندر، جنبش آزادسازی انجمن پادشاهی، مقاومت نکنید. گول سران رژیم را نخورید. شما تاب تحمل ضربات کاری ما را نخواهید داشت. پیش از اینکه دیر شود به صفوف انجمن پادشاهی بپیوندید و امنیت و آسایش را برای خود و خانواده خود بخرید.

پاینده ایران، آزاد سرزمین کوروش بزرگ، کوبنده تندر


فرمانده کورش
»

 

http://www.tondar.org /

 

سناریو نویسان وزارت اطلاعات، تبلیغات در مورد قصد دستگیر شدگان برای« انفجار در نمایشگاه کتاب تهران و برخی مراکز علمی، آموزشی و مذهبی و همچنین هدف قرار دادن مردم و ایجاد نا امنی در مکان های پرتردد و پرجمعیت شهرهای مختلف کشور را» بر اساس یک برنامه که از سوی رادیو تندر پخش می‌شد، برنامه ریزی کردند. 

رادیو این انجمن که از اکتبر ۲۰۰۷ کار خود را آغاز کرده است از اول سال ۲۰۰۸ برنامه‌هایی را تحت عنوان «آموزش فنون مبارزه {امید}» آغاز کرد. این رادیو ۲۱  ژانویه ۲۰۰۸ در سه قسمت، ۲۹ ژانویه در دو قسمت٬ دو فوریه در ۲ قسمت، ۱۹ فوریه در ۲ قسمت، ۲۴ فوریه در چهار قسمت، در ۳ مارس ۲۰۰۸ در دو قسمت به چگونگی پیشبرد مبارزات مدنی در داخل و خارج از کشور پرداخت. گوینده همین رادیو در ۹ مارس ۲۰۰۸ در ۸ قسمت و در ۱۶ مارس در هفت قسمت و در ۲۴ مارس در هشت قسمت خزعبلاتی در همین ردیف را پشت سر هم کرد. این برنامه برای سه هفته تعطیل بود اما از فردای انفجار شیراز در ۱۳ آوریل ۲۰۰۸ در شش قسمت به آموزش سلاح‌های سبک و سنگین و همچنین ساخت بمب از گاز پیک نیکی و ... غیره پرداخت.

مجری این برنامه، با نام و یاد قتل‌ عام شدگان سال ۶۷ برنامه را آغاز می‌کند و در همان ابتدا هم از یکی از شهدای کشتار ۶۷ به نام منصور عسگری (یکی از هواداران مجاهدین که در شهر الیگودرز اعدام شده است.) بدون وابستگی گروهی نام می‌برد و یاد او را گرامی می‌دارد و مدعی می‌شود که بستگان خودش نیز در کشتار ۶۷ جانشان را از دست داده‌اند!

به این ترتیب تلاش می‌کنند، مظلومیت قتل‌ عام شدگان ۶۷ را نیز زیر سؤال ببرند و آنها را نیز با جنایتکارانی که بمب در محل‌های عمومی می‌گذارند، یکسان جلوه دهند.

بر اساس فراخوانی که این انجمن بر روی اینترنت در شمال کشور داده بود، سناریو نویسان وزارت اطلاعات محل دستگیری آن‌ها را شمال کشور اعلام داشتند و دم از توطئه این گروه برای انفجار کنسولگری روسیه در گیلان زدند تا به زعم خود رابطه‌ی روسیه و آمریکا را نیز خراب کنند. به اطلاعیه «انجمن پادشاهی ایران» که اسفند ۸۶ صادر شده بود، توجه کنید:

 

«فراخوان انجمنهای پادشاهی در شمال کشور

سه شنبه ۱۳ اسفند ۶۳۷۱ شاهنشاهی

من، روزبهان ۲۰۰۲۷ (دویست، بیست و هفت)، به نمایندگی از سوی انجمنهای پادشاهی در شمال ایران شما جوانان این خته را فرا میخوانم که به جنبش تندر بپیوندید تا بتوانیم آینده سرزمین خود را در دست بگیریم. انجمن پادشاهی ایران اراده کرده است میهن گرفتار زیر چکمه تازی را از چنگال اهریمنان دیو صفت با مشت و گلوله نجات دهد.

شما جوانانی که در شمال ایران زندگی می کنید بدانید بچه های انجمن همیشه آماده و پذیرای شما هستند. ما هم آن کسانی هستیم که قاعله [قائله] محرم چندین سال پیش را به راه انداختیم. بیایید با پیوستن به انجمن پادشاهی و کمک به بچه های انجمن که در منطقه حضور دارند، پاسخگوی فرزندانمان در آینده باشیم. پدران و مادران ما در سال 57 با زشتکاری های خود، ما را به این خاک سیاه نشاندند و در مقابل پرسشهای ما جز شرمندگی و انکار، پاسخی ندارند. فرزندان ما نیز در آینده از ما خواهند پرسید که برای خوشبختی ما چه کرده اید؟ بیایید امروز کاری کنیم که در مقابل فرزندانمان بگوییم، ما این آینده خوب را برایتان درست کردیم و ما بودیم که جلو استعمار عرب ایستادیم، مال و جان خود را دادیم تا شما بتوانید به ایرانی بودن خود افتخار کنید. بیایید به حرف استاد جامه عمل بپوشانیم که :

ما پنج دلاوران که از یک پشتیم

در عرصه روزگار پنج انگشتیم

گر فرد شویم در نظر ها علمیم

ور جمع شویم بر دهان ها مشتیم

برای پیوستن به انجمنهای پادشاهی در شمال کشور با آدرس shomal@tondar.org تماس بگیرید. من منتظر تماس شما هستم.

پاینده باد ایران، آزاد باد سرزمین کوروش بزرگ، کوبنده تندر

روزبهان 20027 »

http://www.tondar.org/index.php?itemid=182#more

 

اساساً در رابطه با انفجار شیراز کشفی در کار نبود، رژیم هنگامی که تصمیم گرفت انفجار مزبور را بمب‌گذاری اعلام کند، به خاطر سوابقی که از قبل موجود بود و اطلاعیه‌هایی که مشتی بیکاره و شیاد در آمریکا داده بودند، مسئولیت را به گردن «انجمن پادشاهی ایران» که وجود خارجی ندارد و رهبرش نیز «امام غایب» است، انداخت و تعدادی را در ایران به روز سیاه نشاند و چنانکه وعده داده‌اند، تعدادی بی‌خبر از همه جا را در محل حسینیه رهپویان وصال شیراز به زودی به دار خواهند آویخت. 

 

این برای اولین بار نیست که رژیم دست به چنین جنایاتی می‌زند. در سی خرداد ۱۳۷۳ در یک اقدام جنایتکارانه دستگاه اطلاعاتی رژیم بمب قوی‌ای را در روز عاشورا در حرم امام رضا در مشهد کار گذاشت که منجر به کشته شدن ۲۶ نفر و زخمی شدن ۲۹۰ نفر از زائران «حریم امن رضوی» شد. در آن دوران ابتدا دستگاه تبلیغاتی رژیم سپاه صحابه و وهابیون را عامل این جنایت معرفی کرد. اما به سرعت با تکذیب این گروه‌ها مواجه شد. و به خاطر جلوگیری از بروز جنگ شیعه و سنی، در تبلیغات اولیه را گل گرفت. سپس حسین شریعتمداری نماینده خامنه‌ای در کیهان و یکی از دست‌اندرکاران جنایت مزبور در دو سرمقاله بدون امضاء، عامل اصلی و سفارش دهنده این جنایت را صهیونیسم و اسرائیل معرفی کرد و سازمان مجاهدین خلق را نیز نیروی اجرایی آن خواند. در همین رابطه کلیه مسئولان رژیم از خامنه‌ای و رفسنجانی و بشارتی وزیر کشور گرفته تا ولایتی وزبر امور خارجه و فلاحیان و یزدی رییس قوه قضاییه و ... مسئولیت این عمل جنایتکارانه را به دروغ به عهده مجاهدین گذاشتند و سناریویی را نیز در همین زمینه به طور هماهنگ پیش بردند.

اجرای این طرح را سعید امامی و مصطفی کاظمی (موسوی) که چند سال بعد در جریان قتل‌های زنجیره‌ای دستگیر و خود به نفوذی موساد بودن متهم شدند، به عهده داشتند.

پس از زمینه سازی اولیه‌ی روزنامه کیهان و دستگاه تبلیغاتی رژیم، در شامگاه سوم تیرماه ۱۳۷۳ با اعلام قبلی تلویزیون، فردی به نام علیرضا رحمانی با نام مستعار «حیدر رضایی» در «سیمای جمهوری اسلامی» حاضر شد و به افشاگری در مورد مجاهدین پرداخت. او گفت که بیست ماه قبل جزو تیمی بوده که برای انفجار مشهد از عراق به ایران آمده و دستگیر شده است. او همچنین اعلام کرد که پس از اطلاع از وقوع جنایت مجاهدین، حاضر به شرکت در مصاحبه تلویزیونی شده است.

علیرضا رحمانی در اعترافات تلویزیونی خود از جمله گفت که آن‌ها برای مأموریت به مشهد اعزام شده بودند و به خاطر حساسیتی که سازمان روی مأموریت‌شان داشت آن‌ها را از بقیه جدا کرده بودند.

وی سپس مدعی شد که مجاهدین از روی نقشه و ماکت ساختمان شهرداری مشهد، دادگستری مشهد و نزدیکی صحن امام را به او نشان داده بودند و مهدی براعی یکی از مسئولان مجاهدین شخصاً سه قوطی روغن نباتی را که بمب‌ها در آن‌‌ها جاسازی شده بود، به او تحویل داد. وی در این مصاحبه تأکید داشت که مجاهدین به او قرص سیانور نیز داده بودند و تأکید داشتند که نبایستی زنده دستگیر شود.

وی همچنین گفت که در زندان متوجه شده است که هم‌تیمش در خیابان ناصر خسرو موقع آماده کردن بمب کشته شده و از ۸ تیم دو نفره‌ای که به داخل کشور اعزام شده بودند، ۱۴ نفر دستگیر، یک نفر کشته، و یک نفر متواری شده‌اند.

 

سناریو سازی مسئولان دستگاه اطلاعاتی و امنیتی که خود عامل بمب گذاری در حرم امام رضا بودند به همین جا ختم نشد، بلکه این تنها مقدمه‌ای برای طرح مسائل بعدی بود. کیهان ۶ تیر ۱۳۷۳ به نقل از وزارت اطلاعات رژیم خبر داد: یکی از عوامل منافقین به نام بهرام عباس زاده که قصد بمب‌گذاری در مراسم نماز جمعه اهل سنت در مسجد مکی زاهدان را  داشت، دستگیر شد.

در پی دستگیری بهرام عباس زاده، حلقه بعدی سناریوی طراحی شده از سوی مقامات اطلاعاتی، در رسانه‌ها مطرح شد. آن‌ها اعلام کردند مهدی نحوی عامل بمب‌گذاری در حرم امام رضا نیز شناسایی شد و با چهره نگاری انجام شده توسط عباس زاده از مردم برای دستگیری او کمک خواسته شد.

روزنامه کیهان رسانه‌ی تبلیغاتی وزارت اطلاعات با انتشار عکس طراحی شده‌ی مهدی نحوی و درخواست وزارت اطلاعات از مردم، تیتر اولش را چنین انتخاب کرد: «توسط وزارت اطلاعات، عامل بمب‌گذاری در حرم امام رضا شناسایی شد.»

بعد از این داستانسرایی‌ و روضه خوانی اعلام شد که خانواده‌ی مهدی نحوی در قم با وزارت اطلاعات تماس گرفته و ضمن دادن عکس او گفته‌اند که فرزندشان از ماه‌ها قبل به مجاهدین پیوسته و مخفی شده است و به خاطر این جنایت، مادرش دیگر او را فرزند خود نمی‌داند.

در آن دوران مسئولان وزارت اطلاعات به ویژه موسوی (مصطفی کاظمی) عامل بعدی قتل‌های زنجیره‌ای به صراحت در مصاحبه‌های متعدد تحت عنوان «مقام آگاه امنیتی» مصاحبه کرده و مسئولیت جنایت فوق را بر عهده مجاهدین می‌گذاشتند.

یکی از همین مقام‌های امنیتی در ۹ تیرماه در پاسخ به سؤال چگونه وزارت اطلاعات منافقین را عامل انفجار حرم ملکوتی حضرت امام رضا (ع) می‌دانست که از سوی روزنامه کیهان مطرح شده بود، گفت:

«اطلاعاتی که از چند وقت قبل داشتیم، ما را به این جمع بندی رسانده بود و مسئولان را هم قبلاً در جریان گذاشتیم.»

رژیم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ‌آن هنوز از این جنایت بزرگ فارغ نشده بودند که در نیمه‌ی تیرماه ۷۳ کشیش‌های مسیحی دیباج و میکائیلیان را به قتل رساندند و مسئولیت آن را نیز برای تکمیل سناریو به دوش مجاهدین انداختند.

در همین دوران آشوری های استان همدان و شورای خلیفه‌گری ارامنه کاتولیک و ارامنه لاتین و... پشت سر هم بود که جنایت منافقین کوردل را محکوم می‌کردند و دستگاه تبلیغاتی رژیم روی آن مانور می‌داد و با مقامات ‌آگاه امنیتی مصاحبه می‌کرد.  

چند روز بعد بود که دو نفر از «هواداران مجاهدین» به نام‌های بتول وافری کلاته و مریم شهباز پور علاوه بر مشارکت در قتل کشیش های مسیحی به اتهام تلاش برای بمب‌گذاری در «حرم حضرت امام خمینی» و «حرم حضرت معصومه» دستگیر شدند. مریم شهباز پور و فرحناز انامی دیگر «هوادار مجاهدین» در مصاحبه‌های کشافی خبر از مشارکت‌شان در قتل کیشیش‌های مسیحی نیز دادند.

در مردادماه ۷۳ و در گرماگرم دستگیری و مصاحبه‌های تلویزیونی و مطبوعاتی قاتلان کشیش‌های مسیحی بود که اعلام شد مهدی نحوی عامل بمب‌گذاری در حرم امام رضا پس از ۴۰ روز تعقیب و گریز در درگیری با نیروهای امنیتی مجروح و در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت. فلاحیان و موسوی (مصطفی کاظمی) در مصاحبه‌ با رسانه‌های عمومی مدعی شدند که وقتی نحوی خود را در محاصره‌ی نیروهای اطلاعاتی دید، در صدد فرار برآمد که هدف شلیک «سربازان گمنام امام زمان» قرار گرفت. آن‌ها نوار ضبط شده‌ای را در تلویزیون انتشار دادند که نحوی، روی تخت بیمارستان اعتراف می‌کرد عامل بمب‌گذاری در حرم امام رضا بوده است. بهرام عباس زاده نیز بر بالین نحوی در بیمارستان حاضر شد و اعتراف کرد بمبی را که قرار بود در مسجد مکی اهل سنت در زاهدان کار بگذارد از مهدی نحوی گرفته بود. روز بعد اعلام شد که مهدی نحوی به خاطر شدت جراحات وارده فوت کرده است و بهرام عباس زاده نیز که فریب دستگاه اطلاعاتی را خورده بود و تصور می‌کرد با گردن گذاشتن به خواسته‌های آن‌ها و اعتراف به دروغ، آزاد خواهد شد و یا در مجازات ادعایی‌اش تخفیف داده خواهد شد، برای مکتوم ماندن جنایت رژیم، در زاهدان در ملاء عام اعدام شد.

بعدها در میان دعواهای باندهای رژیم، مشخص شد که مهدی نحوی فرد بیگناه و بدشانسی بود که از مدت‌ها قبل در پادگان ارتش در کرمانشاه زندانی بود و سعید امامی با دیدن پرونده ‌اش وی را برای سناریوی خود مناسب تشخیص داده و دستور اعزامش به تهران را داده بود. به این ترتیب برخلاف ادعای کذب مقامات امنیتی و رسانه‌های رژیم نحوی از مدت‌ها قبل در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در تهران زندانی بود. مأموران امنیتی بعد از مدت‌ها شکنجه او را سوار ماشین اطلاعات کرده و به او وانمود می‌کنند که از ظلمی که به او رفته باخبرند و می‌خواهند فراری‌اش دهند. به این ترتیب او را از ماشین پیاده می‌کنند و پس از آن که چند متری از آن‌ها دور می‌شود به او فرمان ایست می‌دهند و در مقابل مردم به رگبارش می‌بندند تا سناریو واقعی جلوه کند.

همچنین در میان همین جنگ و جدال ها بود که مشخص شد وزارت اطلاعات توسط اکبر خوش کوش یکی از جنایتکاران و شکنجه گران رژیم که در تروریسم خارج از کشور نیز دست داشته و مدتی مشاور عملیاتی فلاحیان وزیر اطلاعات بود، بمب را به داخل حرم امام رضا منتقل کرده است.

همچنین مشخص شد که کشیش‌های مسیحی نه به دست فرحناز انامی، بتول وافری کلاته و مریم شهبازی (۴) که آن روزها ادعا می‌شد، بلکه توسط تیم‌های وزارت اطلاعات کشته شده‌اند و موضوع بمب‌گذاری در قبر خمینی و حرم حضرت معصومه و مسجد مکی زاهدان نیز از اساس غیر واقعی بود.

 

رژیمی که برای بدنام کردن مخالفانش حاضر است «حریم امن امامان» را بشکند و در ماه «حرام » و در روز عاشورا بمب در «حرم  امام رضا» و «آستان قدس رضوی» بگذارد و صدها نفر را کشته و زخمی کند، پتانسیل انجام هر جنایتی را دارد. در کنار همه این‌ها نباید فراموش نکرد که به اعتراف منتظری این رژیم بدون اطلاع «حدود صد نفر حجاج پیرمرد و پیرزن» در ساک‌هایشان مواد منفجره جاسازی کرد تا با آن «خانه خدا» را به آتش بکشد. (صفحه‌ی ۵۱۰ خاطرات آیت‌الله منتظری) این رژیم برای هیچ ارزشی در دنیا به جز حفظ قدرت، حرمت قائل نیست.

وظیفه ماست که اجازه ندهیم رژیم هم جنایت کند و هم مخالفانش را متهم به انجام جنایت کند و خون عده‌ای بیگناه را به عنوان مجرم و جنایتکار بریزد. بزرگترین جنایتکاران بر کشورمان حکمرانی می‌کنند. در مقابل این همه بی‌عدالتی نباید سکوت کرد.

 

ایرج مصداقی

 

ماه می ۲۰۰۸

 

Irajmesdaghi@yahoo.com

www.irajmesdaghi.com

 

پانویس:

 

۱- خانم مریم رحمانی در سایت میدان زنان، در مقاله‌ی خود به ایمیلی که از طرف کارگزاران سید‌انجوی دریافت کرده بود، اشاره می‌کند. در این ایمیل آمده بود:  

 

«برای رفاه هر چه بیشتر برادرانی که جهت زیارت به پابوس امام رضا مشرف میشوند و برای اینکه در طول اقامت در مشهد مقدس بتوانند غرایز جنسی خود را از راه حلال ارضا کنند استان مبارکه رضوی اقدام به ایجاد مرکزی برای صیغه خواهران باکره ومطلقه نموده است. دفتر اصلی این مرکز در داخل حرم مطهر جنب ورودی اصلی نقاره خانه واقع شده وسرپرستی ان حاج اقا کریمی (صاحب وبلاگ حاچ اقا مسیله http://hajimasalaton.blogfa.com) بر عهده دارد. مدت صیغه بستگی به میزان اقامت زایر در مشهد دازد . بزای صیغه های 1 روزه تا یک هفته برادران میتوانند ار محلها یی که برای اجاره حرم مطهر در اخثیار انان میگذارد استفاده کنند. برای صیغه بیشتر از یک هفته تهیه جا بر عهده خود برادران است. مبلغ صیغه برای خواهران باکره 70000 تومان برای یک هفته و برای خواهران غیر باکره بستگی به سن انان دارد. برای هر صیغه مبلغ 30000 تومان جهت واریز به ضریح مطهر دریافت میگردد که رسید ان توسط سرپرستی استان مبارکه صادر میگردد. ضمنا از کلیه خواهرانی که داوطلب این امر خیر هستند و مایلند علاوه بر کسب فیض معنوی یعنی ایجاد شرایط مطلوب برای اینکه برادران زایر بدون به حرام افتادن و با خیال راحت زیارت کنند و هم اینکه خود درامدی به دست اورند میخواهیم مشخصات خود را شامل سن وضعیت بکارت شغل به همراه یک قطعه عکس تمام قد به ادرس دفتر امور صیغه واقع در صحن ازادی واقع در ضلع شرقی حرم مطهر ,حجره جنوب غربی حنب رواق شیخ بهایی حرم ارسال کنند. خواهران داوطلب همچنین میتوانند به وبلاگ حاج اقا سید انجوی به ادرس http://seyyedanjavi.persianblog.ir  مراجعه و اطلاعات لازم را از طریق وبلاگ و یا تماس تلفنی با سید انجوی شیرازی كسب نمایند.»

http://www.meydaan.org/

 

۲- سناریوی دست داشتن بهایی‌ها هنوز به کنار نهاده نشده است و دستگیری ۶ نفر از رهبران این آیین در ایران در راستای همین سناریو ارزیابی می‌شود. سایت اینترنتی قدس دیلی نیز اتهاماتی را به رهبران بهائیان نسبت داد و مدعی شد «در یک ‏عملیات گسترده که بزرگترین عملیات فیزیکی بر ضد فرقه ضاله بهائیت در ایران محسوب میشود، ماموران ‏وزارت اطلاعات 6 تن از 7 رهبران این فرقه را به عنوان مظنونان جدید حادثه تروریستی شیراز شناسایی و ‏دستگیر کردند.» ‏

 

۳- خامنه‌ای در این جلسه برخی رهنمودهای مهم در زمینه رسیدگی به پرونده‌ قتل‌های زنجیره‌ای را داده و رو به سران رژیم و بازجویان پرونده می‌‌‌گوید:

«من برایم مسئله حل شده است. البته چیزهایی هست که ممکن است محکمه‌پسند نباشد. یک محکمه داخل دل آدم است که آدم استفتا می‌کند. این یک قضیه کوچک و عادی نیست. شما کشف کنید یا نکنید، کسی را دستگیر کنید یا نکنید، مسئله برای من قطعی است. لکن، برای دستگاه اطلاعاتی این مهم است  که این بخش را در بیاورد.

... به‌نظرم می‌رسد تمام نیرو را باید روی صادق [مهرداد عالیخانی] متمرکز کنیم. موسوی [سید مصطفی کاظمی] را جذب کرده‌اند. اما صادق نفوذ کرده است. این نفوذی است. یکی از سررشته‌هایی که می‌توانید جلو بروید این آقاست و خیلی مهم است»

 

 http://shahbazi.org/

 

۴- من از نزدیک هر سه نفر را می‌‌شناختم و با توطئه‌هایشان آشنا بودم و تلاش می‌کردم دایره‌ی ضرباتشان را محدود کنم. آن‌ها جزو مزدوران وزارت اطلاعات بودند و تلاش زیادی داشتند که زندانیان سیاسی آزاد شده و خانواده‌ی شهدا و زندانیان سیاسی را به تور وزارت اطلاعات بیاندازند. مجاهدین در پاییز سال ۷۲ اقدامات آن‌ها را تحت عنوان توطئه‌ی «روسری سفیدها» با جزییات مکفی در یک برنامه رادیویی افشا کردند. اما نامی از این سه نفر نبردند و به اشتباه نام فرد دیگری را که با این گروه نبود، ذکر کردند. رژیم که بعد از افشاگری مجاهدین، مهره‌هایش را سوخته می‌دید، سناریوی کشیش‌های مسیحی را روی آن‌ها سوار کرد تا آخرین استفاده را نیز از سوژه‌هایش ببرد. این سه نفر پس از آن که آب ‌ها از آسیاب افتاد از زندان آزاد شدند. یکی از دوستانم آخرین بار مریم شهبازی را هنگام ثبت نام در یک آموزشگاه زبان در تهران دیده بود.

 

منبع: ایرج مصداقی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©